عثمان و عفو از قاتل











عثمان و عفو از قاتل



عوانه در شوري و جوهري در سقيفه از شعبي نقل کرده اند که مي گويد: مردم درباره جريان قتل هرمزان، که عبيدالله پسر عمر او را کشته بود بسيار گفتگو مي کردند پس عثمان به منبر رفت و گفت: اي مردم! از قضاي الهي بود که عبيدالله هرمزان را کشت، و او مسلماني است که وارثي جز خدا و مسلمين ندارد و من پيشواي شما هستم و عبيدالله را عفو کردم، آيا شما نيز فرزند خليفه ديروزيتان را نمي بخشيد؟ همگي گفتند: بله، پس او را آزاد نمود.

هنگامي که اين خبر به سمع مبارک امير المومنين رسيد لبخندي بر لبان گرفت و فرمود: سبحان الله! اين نظري است که عثمان از نزد خودش ابراز نموده، آيا حق کسي را مي بخشد که بر او هيچ گونه ولايتي ندارد، بخدا سوگند که اين بسي شگفت آور است!.[1] .









  1. السقيفه، جوهري، ص 86.