عمر و مسأله عول











عمر و مسأله عول



شيخ کليني (ره) در کافي به اسنادش از زهري از عبيدالله بن عبدالله بن عتبه نقل کرده که مي گويد: با ابن عباس مذاکره و گفتگو مي کردم، سخن از سهام ورثه به ميان آمد، ابن عباس د گفت: سبحان الله العظيم! آيا ممکن است خدايي که از شماره توده هاي شن بيابانها آگاهي دارد در ميان مالي دو نصف و يک ثلث قرار دهد؛ زيرا آن دو نصف تمام مال را فرا مي گيرد. پس جاي 3/1 کجا خواهد بود؟!

زفر بن اوس به ابن عباس گفت: نخستين کسي که در سهام ورثه عول[1] به وجود آورده چه کسي بوده؟

ابن عباس: عمر بن الخطاب، هنگامي که سهام ورثه بر او پيچيده مي شد مي گفت: بخدا سوگند نمي دانم کداميک از شما را خدا مقدم نموده (تا چيزي از او کم نشود) و کدام را موخر (تا از او کم شود). و چاره اي جز اين ندارم که از تمام ورثه به نسبت سهامشان کم کنم. آنگاه ابن عباس گفته: قسم بخدا اگر عمر آن را که خدا مقدم داشته مقدم مي نمود و آن را که موخر داشته موخر مي کرد هرگز عول پيش نمي آمد.

زفر پرسيد کدام را خدا مقدم داشته و کدام را موخر؟

ابن عباس: هر فريضه اي که داراي دو نصيب است، اعلي و ادني مقدم است، و هر فريضه اي که تنها يک مقدر دارد موخر است.

زفر: چرا زماني که عمر زنده بود حکم مساءله را به او نگفتي؟

ابن عباس: از او مي ترسيدم.

و آنگاه زهري مي گويد: اگر چنين نبود که بر ابن عباس پيشوايي پرهيزکار و نافذالحکم تقدم جسته بود، هيچ دو نفري در علم و دانش ابن عباس اختلاف نمي نمودند.[2] .

مؤلّف:

ابن ابي الحديد مي گويد: عمر مردي سخت، پر مهابت، سياس، و بي محابا بوده و بزرگان صحابه از او تقيه مي نموده اند. و پس از مرگ او زماني که ابن عباس حکم مسأله عول را اظهار نمود و پيش از آن اظهار نکرده بود به او گفتند: چرا در زمان حيات عمر آن را ابراز نداشتي؟ گفت: از او مي ترسيدم زيرا وي مردي مهيب بود.[3] .

شگفتا! آنگاه که گفته شود زني در مقام محاجه با او وي را محکوم نموده بطوري که ناچار به اقرار شده است مي گويند بسيار متواضع بوده. و هرگاه گفته شود که در باب ارث حکم خدا را ندانسته و دانشمندان از تفهيم او مي ترسيده اند مي گويند سخت و بسيار با مهابت بوده است.









  1. زياد شدن سهام ورثه از واحد صحيح.
  2. فروع کافي، ج 7، ص 79، حديث 3.
  3. شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 58.