اقرار به حق











اقرار به حق



ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه از موفقيات زبير بن بکار در ضمن خبري طولاني از ابن عباس نقل کرده که گويد: عمر به من گفت: کسي که پندارند مي تواند در درياي علم و دانش شما به همراهتان غوص نموده تا به قعر آن رسد، حقا که گماني کرده بي اساس، و قطعا از آن عاجز است، من از خدا براي خودم و تو طلب آمرزش مي کنم، و درباره موضوع ديگر صحبت کن. و آنگاه شروع کرد به سوال نمودن، و من به او پاسخ مي گفتم و هر بار به من مي گفت: صحيح گفتي حق با توست (خداوند پيوسته تو را به گفتن حق موفق بدارد). به خدا سوگند تو شايسته تري از تو پيروي کنند.[1] .

مؤلّف:

اين که عمر با ذکر سوگند به ابن عباس مي گويد: تو شايسته تري از تو پيروي کنند بر يک قضيه عقلي و فطري تنبه داده که آيات قرآن نيز بر آن تصريح دارد: افمن يهدي التي الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدي فما لکم کيف تحکمون.[2] .

آيا کسي که خلق را به راه حق رهبري مي کند سزاوارترست پيروي شود يا آن که ره نمي يابد مگر اين که خود هدايت شود، پس شما را چه شده چگونه حکم مي کنيد.

و در جايي که عمر به ابن عباس اين چنين گفته، پس چه رسد به اميرالمومنين عليه السلام حال آن که ابن عباس قطره اي است از درياي بيکران او.









  1. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 3، ص 106.
  2. سوره يونس، آيه 34.