حكم بدون دليل











حکم بدون دليل



در اغاني آمده: عمر مردي از قريش را به نام ابوسفيان مامور کرد تا در قراء و روستاها بگردد و کساني را که هيچ قرآن نمي دانستند مجازات و تنبيه کند. فرستاده عمر ماموريت را آغاز نموده تا اين که به محله بني نبهان رسيد، در آنجا به پسر عموي زيد الخيل که اوس نام داشت برخورد نمود، اوس هيچ قرآن نمي دانست پس ابوسفيان چنان او را زد که منجر به مرگ وي گرديد. دختر اوس براي پدر، مراسم عزا به پا نمود. در اين هنگام حريث بن زيد الخيل وارد قبيله شد، دختر اوس ماجرا را براي او تعريف کرد، حريث خشمگين شده با نيزه به ابوسفيان حمله ور شد و او و چند تن از همراهانش را به قتل رساند و سپس به شام گريخت. و در اين باره گفت:


الا بکر الناعي باوس بن خالد
اخي الشتوه الغبراء في الزمن المحل


تا اينکه گفت:


اصبنا به من خيرة القوم سبعه
کراما ولم ناکل به حشف النخل[1] .


و مقصودش از مصراع اخير اين است که براي او خونخواهي نموديم و يک دانه خرما بعنوان ديه او نگرفتيم.









  1. اغاني، ج 16، ص 111.