جرم عبيدالله پسر عمر
کنيز: پسرت عبيدالله.عمر: واي بر تو! او را ابوعيسي مي خواني؟ و آنگاه عبيدالله را به نزد خود فراخوانده به او گفت: عجب کنيه خود را ابوعيسي گذاشته اي؟! عبيدالله ترسيد وفزع بيتابي نمود و سپس عمر دست او را به دندان گاز گرفت و او را کتک زد و به وي گفت: واي بر تو! آيا عيسي را پدري هست؟ آيا کنيه هاي بيشمار عرب را نمي داني: ابوسلمه، ابوحنظله، ابوعرفطه، ابومره. و عادت عمر اين بود که هرگاه بر يکي از افراد خانواده اش غضب مي کرد تا او را به دندان گاز نمي گرفت خشمش فرو نمي نشست و دلش تشفي نمي يافت.[1] . مؤلّف: کنيه ابومره که عمر آن را نيز شمرده در شرع، مورد نهي قرار گرفته است چنانچه در کافي[2] در اين خصوص روايتي آمده است.
ابن ابي الحديد آورده: کنيز عبيدالله پسر عمر از عبيدالله به نزد عمر شکايت برد، و از عبيدالله با کنيه ابوعيسي ياد کرد، عمر از او پرسيد ابوعيسي کيست؟