عمر حله معيوبي را به زبير قالب كرد











عمر حله معيوبي را به زبير قالب کرد



ابن جوزي در اذکياء آورده: مقداري حله از يمن براي عمر آورده بودند، وقتي عمر آنها را ملاحظه کرد ديد يکي از آنها معيوب است بطوري که هيچ کس آن را نمي پذيرد، از اين رو فکري کرد و حله را تا نمود و در زير فرش خود قرار داد، و يک طرف آن را که خوشرنگ و جالب توجه بود بيرون گذاشت و بقيه حله ها را در پيش روي خود، و شروع کرد به قسمت نمودن، در اين موقع زبير وارد شد و نگاهش به آن حله افتاده نظرش را گرفت. پس به عمر گفت: چرا آن حله آنجا گذاشته اي؟

عمر: اين حله به درد تو نمي خورد از آن صرفنظر کن، ولي زبير اصرار کرد و جدا خواستار آن گرديد، عمر با او شرط کرد که اگر آن را گرفت ديگر قابل تعويض نيست. زبير قبول کرد و عمر هم حله را جلويش انداخت زبير حله را باز نموده آن را معيوب يافت، پس به عمر گفت: اين را نمي خواهم.

عمر گفت: هيهات که ديگر کار گذشته است و سهم تو همين حله مي باشد.[1] .









  1. اذکياء، ص 23.