عمر ادعا را با سوگند پذيرفت
نظير اين جريان را اعثم کوفي در فتح رامهرمز نقل کرده: که جرير بن عبدالله بجلي شهر رامهرمز را فتح کرده و گروهي از اهل آن سامان را به اسارت گرفت، از طرفي ابوموسي اشعري نزد عمر ادعا کرد که تا شش ماه به آنان امان داده است، عمر دستور داد ابوموسي را سوگند دهند و آنگاه اسيران را به شهرهايشان بازگرداند، با اين که يکي از همراهان معروف جرير به عمر نامه نوشت و در آن قسم ياد کرد که تمام کارها و اعمال جرير با اطلاع و اجازه ابوموسي بوده و عمر نيز به صدق مضمون نامه پي برد، و به همين جهت ابوموسي را سرزنش نموده او را کم عقل دانست.[2] .
فضل بن شاذان در ايضاح آورده: عمر زناني را که در جريان فتح شوشتر به اسارت مسلمانان در آمده و استرقاق شده بودند به شهرهايشان باز گرداند، بدانجهت که ابوموسي نزد وي ادعا کرد که با آنان پيمان عدم استرقاق بسته است. از اين رو موقعي که عمار ياسر و يارانش آنان را اسير نمودند و ابوموسي چنان ادعايي را اظهار نمود، عمر ابوموسي را بر آن ادعايش سوگند داده و اسيران را به ديارشان باز گرداند. فضل بن شاذان مي گويد: ابوموسي در اين قضيه مدعي بوده، و مدعي بايد شاهد بياورد، بنابراين چگونه عمر او را قسم داده است![1] .