ماجراي عمر با هرمزان











ماجراي عمر با هرمزان



بلاذري در فتوح البلدان بطور مسند از انس بن مالک نقل کرده که مي گويد: در جريان فتح شوشتر هرمزان به اسارت لشکريان اسلام در آمد، و من به دستور ابوموسي اشعري او را به نزد عمر بردم، عمر به هرمزان گفت: سخن بگو!

هرمزان: سخن انسان زنده يا مرده؟عمر: هر چه مي خواهي بگو که در امان هستي.

هرمزان: آنگاه که در بين ما و شما خدايي نبودم ما گروه عجم پيوسته در جنگها بر شما پيروز مي شديم ولي از آن زمان که شما به خدا معتقد شديد و خدا در تمام کارها يار و مدد کارتان گرديد، ديگر نتوانستيم بر شما غلبه کنيم و مغلوب و مقهور شما گشتيم.

در اين موقع عمر به انس رو کرده و گفت: درباره هرمزان چه مي گويي؟

انس با کشتن او مخالفت کرد.

عمر گفت: سبحان الله! آيا قاتل براء بن مالک و مجزاه بن ثور سدوسي را آزاد کنم؟!

انس پاسخ داد: در هر حال تو را راهي به کشتن او نيست. عمر گفت: هرمزان چقدر مال به تو داده تا از او دفاع کني؟

انس: هيچ و ليکن تو خودت به او امان دادي.عمر: بر اين مطلب گواه مي آوري يا تو را کيفر دهم؟ انس مي گويد: از نزد عمر بيرون رفته زبير بن عوام را ديدم که او نيز آنچه را که من از عمر شنيده بودم شنيده و به خاطر داشت، زبير به همراه من نزد عمر آمده برايم گواهي داد، و هرمزان آزاد گرديد، و اسلام آورد و عمر برايش مقرري قرار داد.[1] .

مؤلّف:

براء بن مالک که در فتح شوشتر به شهادت رسيده معروف است. و اما مجزاه بن ثور همان کسي است که عمر رياست طائفه بکر را برايش قرار داده و در روز فتح شوشتر نيز به شهادت رسيده است. و در عقد الفريد آمده: مالک بن مسمع که پدر او؛ يعني مسمع، بنام قتيل الکلاب مشهور بوده، بدانجهت که وقتي در ميان قبيله اي رفته، سگ قبيله به او حمله نموده، و او هم سگ را کشته، پس اهل قبيله او را قصاص کشتن سگشان به قتل مي رسانند با شقيق بن ثور (برادر مجزاه بن ثور) منازعه مي نمود، مالک به شقيق گفت: تنها مايه افتخار تو قبري است در شوشتر (يعني قبر برادرش مجزاه بن ثور). شقيق به او پاسخ داد: ولي تو را خوار نموده است قبري در مشقر[2] (يعني قبر پدرش مسمع).









  1. فتوح البلدان، ص 537.
  2. نام محلي است. عقد الفريد.