عمر و اشعار عرب











عمر و اشعار عرب



ابن قتيبه در شعراء آورده: مردي به نام حطيئه در ميان طائفه زبرقان بن بدر، سکونت گزيده، آنان نسبت به وي بي حرمتي کردند. حطيئه از نزد آنان کوچ نموده در ميان طائفه بغيض اقامت گزيد و مورد اکرام و احترام آنان قرار گرفت. و سپس قصيده اي در ذم زبرقان و مدح بغيض سرود که در شعر آخرش آمده:


دع المکارم لا تنهض لبغيتها
واقعد فانک انت الطاعم الکاسي[1] .


زبرقان از شنيدن اشعار او بسيار ناراحت شده از او به نزد عمر شکايت برد و شعر آخر حطيئه را براي عمر خواند.

عمر به او گفت: حطيئه در اين شعرش نسبت به تو هيچ گونه توهين و هتکي ننموده است، مگر دوست نداري اين که، هم بخوري و هم بپوشي؟

زبرقان گفت: ولي هيچ مذمت و هجوي از اين بدتر تصور نمي شود، عمر در اين باره از حسان بن ثابت داوري خواست، حسان به عمر گفت: حطيئه با اين شعرش زبرقان را هجو ننموده بلکه بر او نجاست کرده است.[2] .









  1. واگذار! مکرمت ها را و براي طلب آنها بار سفر مبند و بر جاي بنشين که هم مي خوري و هم مي پوشي.
  2. شعرا، ص 67، عنوان: حطيئه.