عمر و شيوه كشف جرم او











عمر و شيوه کشف جرم او



ابن قتيبه در شعرا آورده: گويند عمر بن الخطاب از غلام بني الحسحاس. شنيد که اين شعر را با خود زمزمه مي نمود:


ولقد تحدر من کريمه بعضهم
عرق علي جنب الفراش و طيب


عرق و بوي خوش از بعض دختران آنان در کنار بستر فرو ريخت عمر برآشفته غلام را تهديد به مرگ نمود، و آنگاه براي اينکه بفهمد مقصود او کدام زن بوده، دستور داد به او شراب نوشانده و زناني را از مقابل او عبور دهند، و چون زن مورد علاقه غلام از برابر او گذشت، غلام نسبت به وي اظهار تمايل و عشق نمود؛ پس عمر دستور داد غلام را به قتل برسانند.[1] .

مؤلّف:

چقدر فرق است بين اين گونه کشف جرم که عمر از آن استفاده نموده، با آن گونه که اميرالمومنين عليه السلام اعمال کرده است، و قبلا گذشت که آن حضرت در ماجراي زني که پسر خود را انکار مي کرد، نخست از اولياي او وکالت گرفت و آنگاه به زن فرمود: اگر طبق اظهارات تو اين نوجوان فرزند تو نيست الان تو را به او تزويج مي نمايم. در اين موقع زن فرياد برآورد و گفت: آيا مي خواهي مرا به پسرم تزويج کني؟!

و نيز در مورد غلامي که مولاي خود را انکار مي کرد و مي گفت: من مولا و او غلام من است دستور داد تا هر دو سرهايشان را در ميان دو سوراخ داخل نموده و آنگاه به قنبر فرمود: گردن غلام را بزن، پس غلام با شنيدن اين سخن، فورا سرش را بيرون کشيد و ديگري همچنان سرش را نگهداشت.

و همچنين در مورد نزاع دو زن بر سر يک کودک که هر کدام کودک را از خود مي دانست به آنان فرمود: کودک را با اره دو نصف مي کنم براي هر کدامتان يک نصف، پس آن زني که مادر کودک نبود، پذيرفت ولي ديگري فرياد بر آورد: يا علي! اگر مي خواهي چنين کني من از حق خودم صرفنظر نموده کودکم را به او مي بخشم.

مطلب ديگر اين که: حد زنا با چهار دفعه اقرار ثابت مي شود نه به مجرد اظهار تمايلي نسبت به زني، آن هم در حال مستي، بعلاوه، حد در اين قضيه (که بر حسب ظاهر زناي غير محصن بوده) تازيانه است نه قتل. و بالاخره عمر در اين ماجرا حد ملوک را که نصف حد آزاد است، چندين برابر حد آزاد قرار داده است.









  1. شعراء، ص 92.