داستان جويريه











داستان جويريه



مردي با جويريه بن عمر بر سر ماده اسبي با هم نزاع مي کردند، هر کدام، آن را از خود مي دانست.علي عليه السلام فرمود: گواه بياوريد؟

گفتند: نه. پس به جويريه فرمود: اسب را به اين مرد بده!

جويريه گفت: يا اميرالمومنين! بدون گواه؟

علي عليه السلام فرمود: من به تو از خودت آگاهترم، آيا فراموش کرده اي رفتار جاهلانه ات را در عصر جاهليت. و حضرت او را از کردارش خبر داد.[1] .









  1. بحار، ج 41، ص 288. گرچه اخبار اين فصل مرسله هستند، ولي تعجب ندارد که آن اعمال حيرت آور از آن شخصيت نامتناهي سر زده باشد، و به همين جهت بوده که پاره اي از مردم آن حضرت را خداي خود دانسته اند. و خود آن حضرت آنان را با آتش سوزانده است.