نوعي مجازات











نوعي مجازات



روزي حضرت امير عليه السلام در مسجد کوفه نشسته بود، در اين هنگام چند نفر را که در روز ماه رمضان افطار کرده بودند نزد آن حضرت آوردند.

علي عليه السلام از آنان پرسيد: آيا شما در روز ماه رمضان غذا خورده ايد؟

بله.

يهودي هستيد؟

نه.

نصراني هستيد؟

نه.

پس چه ديني داريد که مخالف دين اسلام است؟

مسلمان هستيم.

پس مسافريد؟

نه.

آيا بيماري داريد که موجب افطار شما شده و ما از آن اطلاعي نداريم زيرا خداي تعالي مي فرمايد: بل الانسان علي نفسه بصيره.

هيچ بيماري نداريم.

اميرالمومنين عليه السلام تبسم نمود و به آنان فرمود: به يگانگي خداوند و رسالت محمد صلي الله عليه و آله گواهي مي دهيد؟

يگانگي خدا را قبول داريم ولي محمد را نمي شناسيم.

محمد فرستاده خداست.

ما پيامبري او را قبول نداريم.

اگر بر پيامبري محمد گواهي ندهيد شما را به قتل خواهم رساند.

هر چه مي خواهي بکن.

در اين موقع اميرالمومنين عليه السلام به مامورين انتظامي دستور داد آنان را به خارج کوفه برده و دو گودال نزديک هم حفر نموده و با روزنه اي آنها را به هم ارتباط دهند، و آنگاه به آن گروه فرمود: شما را به وسيله دود خواهم کشت.

گفتند: هرچه مي خواهي بکن همانا حکم تو تنها در اين دنياست. در اين موقع امام عليه السلام آنان را به آرامي در ميان گودال انداخت و آنگاه دستور داد در گودال ديگر آتش افروختند و پيوسته بر ايشان بانگ مي زد چه مي گوئيد آيا از عقيده خود برگشته ايد يا نه؟

مي گفتند: هر چه مي خواهي انجام بده، تا اين که به وسيله دود کشته شدند.

اين خبر در گوشه و کنار و در شهرها منتشر گرديد و مردم درباره آن سخن ها مي گفتند. تا اينکه يک روز که آن حضرت در مسجد تشريف داشت، مردي يهودي از اهل مدينه که يهوديان مدينه به بزرگي و دانايي او و پدرانش معتقد بودند با گروهي از بستگانش وارد کوفه شده و مستقيما به طرف مسجد جامع کوفه رهسپار گرديده در بيرون مسجد بار انداختند، و به آن حضرت عليه السلام پيغام دادند که ما قومي از يهود هستيم که از حجاز آمده با شما گفتگويي داريم آيا شما به نزد ما مي آييد، يا ما بر شما وارد شويم؟

اميرالمومنين عليه السلام خود به طرف آنان از مسجد بيرون رفت و مي فرمود: به زودي وارد مسجد خواهند شد (يعني مسلمان مي شوند). پس به ايشان فرمود: مطلب شما چيست؟

بزرگشان گفت: اي پسر ابيطالب! اين چه بدعتي است که در دين محمد گذارده اي؟

حضرت فرمود: چه بدعتي؟

يهودي گفت: شنيده ايم گروهي را که به يگانگي خداوند اقرار داشته ولي نبوت محمد را منکر بوده اند با دود کشته اي.

اميرالمومنين به وي فرمود: تو را سوگند مي دهم به حق نه آيه اي که در کوه طور بر موسي عليه السلام نازل گرديده، و به حق کنائس پنجگانه قدس... آيا مي داني که پس از وفات موسي کساني را نزد يوشع بن نون آورده که معترف به يگانگي خداوند بودند ولي نبوت موسي را قبول نداشتند يوشع آنان را به همين ترتيب به قتل رساند؟

يهودي گفت: مي دانم.

در اين هنگام يهودي گفت: گواهي مي دهم که تو صاحب سر و رازدان موسي هستي. پس يهودي کاغذي از قباي خود بيرون آورد و به دست آن حضرت داد. علي عليه السلام کاغذ را باز نموده و آن را نگاه کرد و سپس گريست.

يهودي گفت: چرا گريه مي کني؟ اين کاغذ که به خط سرياني است و تو عرب هستي مگر خط آن را مي داني؟

فرمود: آري، اسم من در آن نوشته شده.

يهودي گفت: اسمت را به من نشان بده و بگو نام تو به لغت سرياني چيست؟

آن حضرت اسم خود را به او نشان داد و فرمود: نام من به سرياني اليا مي باشد.

يهودي گفت: گواهي مي دهم که تو پس از پيغمبر صلي الله عليه و آله اولي هستي به مردم از جهانهايشان. و همگي آنان با آن حضرت بيعت نموده، وارد مسجد شدند.

علي عليه السلام فرمود: سپاس خداي را که هرگز مرا فراموش نکرده، و نام مرا در طومار نيکان، ثبت نموده است.

مؤلّف:

از اين خبر، دو مطلب استفاده مي شود: يکي عدم جواز دخول اهل کتاب در مساجد، و ديگري جواز قتل منکر نبوت پيغمبر صلي الله عليه و آله ولو آن که موحد باشد.[1] .









  1. فروع کافي، کتاب الصيام، باب النوادر، حديث 7.