كور كردن با آيينه











کور کردن با آيينه



غلامي از قبيله قيس با مولاي خود به نزد عثمان رفتند، غلام اظهار داشت که مولايش با زدن ضربه شديدي چشم او را کور کرده ولي ساختمان چشم سالم است، مولا به غلام مي گفت: ديه چشمت را به تو مي دهم از قصاص صرفنظر کن. غلام از گرفتن ديه ابا داشت و تنها خواسته اش قصاص بود.عثمان در حکم قضيه درمانده گرديد، از اين رو آنان را به نزد حضرت امير عليه السلام برد و از آن حضرت تقاضاي داوري کرد. مولا يک ديه کامل به غلام تسليم نمود تا از قصاص درگذرد. غلام نپذيرفت، مولا حاضر شد دو ديه بپردازد ولي باز هم غلام امتناع داشت و جز به قصاص راضي نبود. در اين موقع اميرالمومنين عليه السلام به منظور قصاص گرفتن از مولا، آيينه اي طلبيده آن را داغ نمود و آنگاه مقداري پنبه خواست و آن را خيس کرد و بر اطراف چشم او روي پلکها گذاشت و چشم را در مقابل آفتاب نگهداشت و به وي فرمود: در آيينه نگاه کن و چون قدري نگاه کرد کور شد، بدون اين که آسيبي به ساختمان چشمش وارد شود.[1] .









  1. فروع کافي، ج 7، ص 319، حديث 1.