تشخيص فرزند











تشخيص فرزند



مردي دو کنيز داشت، اتفاقا هر دو با هم فرزند زاييدند، يکي پسر و ديگري دختر، کنيزي که دختر زاييده بود دخترش را در جاي پسر خوابانيده و پسر را در آغوش گرفت و گفت: پسر فرزند من است، مادر پسر هم مي گفت: پسر فرزند من است. اين قضيه در عهد خلافت اميرالمومنين عليه السلام اتفاق افتاده بود. خصومت به نزد آن حضرت بردند. امام عليه السلام دستور داد شير آنها را بسنجند و فرمود: شير هر کدام که سنگين تر است پسر از اوست.[1] .

و بعضي از مورخين قضيه ديگري از آن حضرت شبيه به همين قضيه در زمان خلافت عمر نقل کرده اند، چنانچه در کتاب التشريف بالمنن... علي بن طاووس آمده:شريح قاضي مي گويد: زماني که از سوي عمر قاضي بودم روزي مردي به نزد من آمد و گفت: شخصي دو زن يکي آزاد و ديگري کنيز نزد من به وديعت گذارده و من در خانه اي از آنان نگهداري مي کردم، بامدادان امروز که به سراغشان رفتم ديدم هر دو، فرزند زاييده اند يکي پسر و ديگري دختر، هر کدام، پسر را ادعا مي کنند، اکنون بايد قضاوت کني.

شريح مي گويد: حکمش را ندانستم، از اين رو نزد عمر رفته ماجرا را براي او نقل کردم.

عمر گفت: چگونه داوري کرده اي؟

شريح: هيچ، اگر مي دانستم که نزد تو نمي آمدم.

پس عمر اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را گرد آورد، و من به دستور وي داستان را برايشان شرح دادم. عمر پيرامون مسأله با آنان به گفتگو پرداخت. آنها همه حکم مسأله را به من و عمر رد مي کردند.

عمر گفت: من مرجع و پناهگاه اين مشکل را مي شناسم.

حضار: گويا مقصودت علي بن ابي طالب است؟

عمر: آري.

حضار: به نزد او بفرست بيايد.

عمر: چنين نخواهم کرد او دانشمندي بزرگ است و از طرف هاشم نيز داراي شخصيتي برجسته، برخيزيد به خانه اش برويم.

شريح مي گويد: همگي به سوي خانه علي عليه السلام حرکت کرديم، پس آن حضرت عليه السلام را ديديم که در باغستان خود مشغول بيل زدن و کشاورزي بود و اين آيه را با خود زمزمه مي کرد:ايحسب الانسان ان يترک سدي؛ آيا انسان مي پندارد که واگذاشته مي شود مهمل؟! و پيوسته اشک مي ريخت، و پس از چند لحظه که آرام شد عمر با همراهانش از آن حضرت اجازه حضور طلبيدند. علي عليه السلام خود به نزد آنان آمد و پيراهني به تن داشت که بيخ آستينش دو نيم شده بود، و آنگاه به عمر رو کرده و فرمود: براي چه کاري آمده اي؟

عمر: مشکلي پيش آمده است.

شريح داستان را بازگو کرد. علي عليه السلام به شريح فرمود: چگونه حکم کرده اي؟

شريح: حکمش را ندانسته ام.

آن حضرت عليه السلام با دست مبارک مقداري خاک از زمين برداشت و فرمود:

حکم اين مسأله از برداشتن اين خاکها هم آسانتر است. پس آن دو زن را احضار نموده و ظرفي نيز طلبيد و ظرف را به يکي از آنان داده به وي فرمود: در آن شير بدوش، و چون مقداري شير دوشيد حضرت آن را وزن کرد و سپس ظرف را به ديگري داده و او نيز به همان اندازه شير دوشيد و حضرت آن را وزن کرد و آنگاه به زني که شيرش سبکتر بود فرمود: دخترت را بردار! و به ديگري فرمود: پسرت را بردار! و در اين موقع به عمر رو کرده و فرمود: مگر نمي داني خداوند زن را از نظر جسمي و فکري پايين تر از مرد آفريده و ميراثش را نيز کمتر قرار داده و همچنين شيرش را سبکتر از شير پسر؟ عمر گفت: يا علي! خلافت که حق تو بود خواست به تو برسد ولي قوم تو ابا داشتند.

علي (ع): دم فرو بند، ان يوم الفصل کان ميقاتا؛ بدون ترديد روز جدا شدن مردم از يکديگر (روز قيامت) وعده گاه است. ابن شهر آشوب قضيه فوق را در ضمن قضاياي آن حضرت در زمان خلافت عمر نقل کرده و پس از آن مي گويد: اطباء اين دستور را ملاک تشخيص پسر و دختر قرار داده اند.[2] .









  1. تهذيب، ج 6، ص 315، حديث 180.
  2. مناقب، سروي قضاياه (ع) في عهد الثاني، ج 1، ص 498. نراقي در خزائن آورده: هرگاه بخواهي بداني که فرزند زن آبستن پسر است يا دختر، مقداري از شير او را در ظرفي قرار ده و بر آن آب بريز، پس اگر شير بالاي آب قرار گرفت مولودش پسر است و گرنه دختر، (خزائن، ص 113) گ.