مه و خورشيد و فلک
امم صادق عليه السلام به مفضل مي فرمايد:[1] اي مفضل! بينديش در طلوع و غروب آفتاب براي برپايي دولت روز و شب، که اگر طلوع آفتاب نبود تمام کارهاي عالم باطل مي شد مردم نمي توانستند کار و کسب و فعاليتي داشته مايحتاج زندگاني خود را تامين نمايند و جهان سراسر ظلماني مي شد. و مردم به سبب عدم استفاده از زيبايي و صفاي نور لذتي از زندگاني نمي بردند، و اين بر همه کس روشن است. حال در منافع غروب خورشيد تامل کن که اگر آن نبود مردم آرامش و راحتي نداشتند با شدت احتياج بدنهاي آنان به استراحت، به منظور رفع خستگي بدن و تجديد قوا و برانگيخته شدن جهاز هاضمه براي هضم غذا و تنفيذ غذا به سوي اعضاي بدن. گذشته از اين که زمين بر اثر دوام تابش خورشيد داغ شده و موجودات روي آن نيز از حيوان و نبات از بين مي رفتند. تا اينکه فرمود: بينديش در تابش ماه در شب تار و منافعي که در بر دارد از جمله کمک به بعض کارها و مشاغل مردم از قبيل کشت زمين و خشت زدن و بريدن چوب و... که در روز نتوانسته اند انجام دهند، به علت ضيق وقت و يا شدت حرارت آفتاب، و نيز کمک به راهپيمايان در شب، و طلوع آن را در بعض شبها قرار داد، و نور آن را کمتر از نور خورشيد تا حکمتي که براي پيدايش شب گفته شد محفوظ بماند. و در تصرف ماه بخصوص، در هلالها و محاق آن و زيادتي و نقصان آن، و نيز گرفتگي آن، تنبه و توجه دادني است به قدرت خالق و آفريدگار آن که اين گونه تصرفات به منظور صلاح کار جهان در او نموده است، چنان دلالتي که عبرت گيرندگان عبرت مي گيرند.
اميرالمومنين عليه السلام در ضمن خطبه اشباح، در بيان حکمت آفرينش خورشيد و ماه مي فرمايد (... و جعل شمسها آيه مبصره لنهارها، و قمرها آيه ممحوه من ليلها....) و خورشيد آسمان را نشانه روشني بخش روز و ماه را نوري کمرنگ براي (زدودن شدت تيرگي) شبها قرار داد.