حركت زمين











حرکت زمين



و نيز آن حضرت عليه السلام در ضمن خطبه 202 نهج البلاغه در بيان حکمت آفرينش کوهها مي فرمايد:... فکسنت علي حرکتها من ان تميد باهلها، او تسيخ بحملها او تزول عن مواضعها...؛ ساکن شد زمين با حرکاتي که دارد از اين که اهل خود را مضطرب کند، و يا آنان را فرو شود.

در کتاب الهيئه والاسلام آمده: اين دو جمله از خطبه، دو دليل روشن هستند بر حرکت انتقالي زمين، در صورتي که لفظ علي در فقره اول به معناي مع باشد[1] و معناي او تسيخ بحملها اين است که وجود کوههاي سنگين بر روي زمين سبب شده تا زمين اهل خود را فرو نبرد.

و در تفسير او تزول عن مواضعها آورده: ظاهر اين کلام اين است که زمين داراي حرکاتي است در مدار خود؛ زيرا زمين بنابر آنچه که متاخرين قائلند داراي مواضع بي شماري است که همه در مدار معين در مقابل بروج دوازده گانه است پس بنابراين، تفسير علي حرکتها تمام مي شود با حرکت انتقالي ساليانه و اين که کوهها و ريشه هاي کوهها حافظ هيئت اجزاء زمين هستند و مانع مي شوند از تفرق و اضطراب زمين و برطرف شدنش از مواضع خاصه اي که در فلک مخصوصش دارد. دقت کنيد، که آن حضرت براي زمين مواضعي معرفي نموده و پر واضح است که بنابر هيئت قديم قائل به مرکزيت و سکون زمين بوده اند اين فرمايش حکمت آميز هرگز معناي صادقي نداشت؛ زيرا چيزي که ساکن باشد تنها يک موضع دارد نه مواضعي.









  1. استعمال لفظ علي به معناي مع شايع است، مانند قول خداي تعالي: الحمدلله الذي وهب لي علي الکبر اسماعيل که به معناي مع الکبر مي باشد. و نيز اين آيه شريفه: ويطمعون الطعام علي حبه... که به معناي مع حبه مي باشد (الهيئه والاسلام، ص 80).