عمر از سخنان حذيفه برآشفت











عمر از سخنان حذيفه برآشفت



روزي عمر حذيفه را ديد، به او گفت: چگونه صبح کردي؟ حذيفه گفت: مي خواهي چگونه صبح کرده باشم؟ به خدا سوگند صبح نمودم در حالي که حق را دشمن و فتنه را دوست مي دارم، و بر ناديده گواهي مي دهم، و غير مخلوق را حفظ مي کنم، و بدون وضو نماز مي خوانم، و در زمين چيزي دارم که خدا در آسمان ندارد.عمر از شنيدن سخنان حذيفه برآشفت و از او روي گردانده و چون عجله داشت وي را ترک گفت ولي تصميم گرفت او را تنبيه کند، در ميان راه علي عليه السلام را ديد، حضرت دريافت که وي خشمگين است علت را پرسيد، عمر گفت: حذيفه را ملاقات نموده ام و به او گفته ام چگونه صبح کردي و او گفته صبح نمودم در حالي که حق را خودش ندارم.

اميرالمومنين عليه السلام فرمود: راست گفته، از مرگ خوشش نمي آيد با اين که آن حق است.

عمر: او گفته فتنه را دوست مي دارم.علي عليه السلام: راست گفته، مال و فرزندان را دوست مي دارد و خداوند فرموده: انما اموالکم و اولادکم فتنة؛[1] جز اين نيست مالها و فرزندانتان براي شما فتنه و سبب آزمايشند.

عمر: مي گويد بر ناديده گواهي مي دهم.

اميرالمؤ منين عليه السلام: راست گفته، بر يگانگي خداوند، مرگ، زنده شدن، بهشت، دوزخ، صراط گواهي مي دهد و هيچ کدام از آنها را نديده است.

عمر: مي گويد: غير مخلوق را حفظ مي کند.

اميرالمؤ منين عليه السلام راست گفته، کتاب خدا را حفظ مي کند و آن غير مخلوق است.[2] .

عمر: مي گويد: واصلي علي غير وضوء.

علي عليه السلام راست گفته، بر پسر عمم رسول خدا صلي الله عليه و آله بدون وضو، صلوات مي فرستد و آن جايز است.

عمر: از همه اينها بالاتر مي گويد من در زمين چيزي دارم که خدا در آسمان ندارد.علي عليه السلام: راست گفته، او زن و فرزند دارد و خدا از آن منزه است.

در اين هنگام عمر گفت: اگر علي بن ابي طالب عليه السلام نبود نزديک بود عمر هلاک شود.[3] .









  1. سوره انفال، آيه 28.
  2. ظاهرا نزاعي که در زمان ماءمون ميان متکلمين رخ داده از اين که آيا قرآن مخلوق است يا نه اصل آن چنين تعبيري است که در بعض اخبار آمده، ولي حق اين است که مقصود از مخلوق در خبر مکذوب است، يعني قرآن کتاب حقي است که از جانب خداوند فرود آمده و دروغ در آن راه ندارد، در برابر آنچه که کفار مي گفتند: ان هذا الا اختلاق؛ نيست اين که محمد (ص) مي گويد مگر از خودش (مؤ لف).
  3. مناقب گنجي شافعي.