مقدمه مترجم











مقدمه مترجم



در يک نگاه تفسير هل اتي، بالاترين نبا،[1] مصداق انما ولي، جانباز ليله المبيت، يار حديث طير، سرباز مصطفي، مرد جهاد و جنگ، کرار بي نظير، قتال همچون شير، حاضر شب حضور، نور صفات حق، آيينه جمال، عالم به هر چه هست، ساقي کنار حوض، شافع به نشاتين، مولاي هر ولي، قاهر ز بهر خصم، روح بلند و باز، درياي بيکران، شمع و چراغ راه، مقصود هر مريد، محبوب هر مراد روح و کمال دين، ماه غدير خم، اسطوره ثبات، پيوسته در صلات، دائم به ياد حق، محو رضاي رب، غمخوار بينوا، مبغوض اشقياء، کوبنده نفاق، سوزنده شقاق، سازنده بيان، دانا به هر زبان، سرچشمه ادب، استاد هر بليغ، الگوي هر اديب، فياض هر حکيم، نطقش دواي دل، وعظش نواي دل، قائم به قسط و عدل، سرشار شوق و وصل، حاکم به ذوالفقار، شيداي ذوالجلال، در زهد بي عديل، در صبر بي بديل، ايتام را کفيل،...

نامش بود علي، يادش چو کيميا، راهش دهد نجات، از هر بد و بلاحقا که قالب الفاظ و عبارتها گنجايش معرفيش را ندارد، و وجودش را آنچنان که هست ادا نمي کند هر گوينده اي را در مقام توصيف الکن، و هر نويسنده و ستايشگري را ناتوان و حيران مي سازد، که چه سان انساني را که بدرستي نشناخته و به کنه ماهيتش پي نبرده بنماياند، و اوصافش را در قالب الفاظ بريزدهر گوينده اي را در مقام توصيف الکن، و هر نويسنده و ستايشگري را ناتوان و حيران مي سازد، که چه سان انساني را که بدرستي نشناخته و به کنه ماهيتش پي نبرده بنماياند، و اوصافش را در قالب الفاظ بريزد.

براستي که انديشه و خرد از درک حقيقتش عاجز مانده و به تقصير در معرفت معترف گشته، و قوه مخيله از ترسيم واقعيتش وامانده و به زبان حال همي گويد که: ما عرفناک حق معرفتک، چرا که او انسان کاملي است، وابسته به جهان غيب و ماوراي طبيعت، و برخوردار از مواهب بيشمار الهي و غير مادي، که رسول خدا- صلي الله عليه و آله- فرمود: انا و علي من شجره واحده و سائر الناس من شجر شتي؛ من و علي از يک درختيم، و ساير مردم از درختهاي گوناگون.

کمالات صوري و معنوي و فضائل انساني و ملکوتي آن بزرگوار آن چنان فوق العاده و حيرت آور است که انسانهايي را- چه در زمان خودش و چه در زمان هاي بعد- تا مرز اعتقاد به خدايي و ربوبيت و پرستيدن او پيش برده است.ابعاد مختلف و بظاهر متضاد روحي او، آنچنان وجودي اسرارآميز و اسطوره اي از او ساخته که قهرمانان و ارباب هر رشته و مسلک و مکتبي را در برابر عظمتش به خضوع و اقرار به عجز و کوچکي ملزم نموده است. او هم عبادتگري بي نظير بود و هم در مصاف با دشمن جنگاوري خونريز. هم زمامداري مطلق و هم پارسايي بي مانند، هم بردباري حليم هم دليري نام آور، هم کريمي بخشنده و هم تهي دست... او مرد حق بود و حق به همراه او، و هر چه حق ايجاب مي کرد همان مي نمود که رسول خدا- صلي الله عليه و آله- درباره اش فرمود: علي مع الحق و الحق مع علي، والحق يدور حيثما دار؛[2] علي با حق و حق با علي است و حق پيوسته با او در گردش مي باشد.ابرمردي که دستگاه حکومت و بساط عدالت، و کرسي قضاوت همواره در طول تاريخ به وجود او مي نازد و مي بالد که او روزي حاکم و فرمانروا بود. دادگستر و قاضي بحق.نگاهي گذرا بر سرتاسر تاريخ حيات جاودانه او از بدو تولد که در پاکترين نقاط روي زمين (خانه کعبه)، و با تلاوت دلنشين ترين نغمه هاي الهي (قد افلح المومنون...) آغاز گرديد، و بعد هم در تحت تعليم و تربيت والاترين انسان هستي رسول خدا- صلي الله عليه و آله- و نيز به عنوان اولين ايمان آورنده به آن رسول گرامي، و تنها يار و ياور و حامي و پشتيبان او در تمام مراحل پر تلاطم دوران بعثت از مکه تا مدينه در همه سختيها، تنگناها، فراز و نشيبها، شکست و پيروزيها، جنگ و صلحها، و بالاخره مفتخر به دامادي او و گوش به فرمان او، و برادر و وصي و جانشين او، و پس از رسول خدا- صلي الله عليه و آله- سکوت و مظلوميت او، و همچنين حکومت و عدالت او، و نبرد او با ياغيان و باغيان و طاغيان و زهد و پارسايي او، و صبر و استقامت او و همه اقوال و افعال او تا آخرين لحظات زندگاني که در مقدس ترين مکانها (در محراب عبادت)، و زيباترين حالات (در حال نماز) و شيرين ترين زمزمه ها (فزت و رب الکعبه) به وقوع پيوست، شکوهي خاص و جلوه اي مافوق احساس بشري به او داده، که پيوسته و در طول تاريخ نام و ياد او زنده و متلالا، و در همه عصرها و براي همه نسلها الگو و اسوه و دليل و راهنماست.

سيماي تابناکي که، گذشت زمانها و دوري مکانها و تحول تمدنها و فرهنگها هيچ گاه غبار کهنگي بر چهره درخشانش ننشانده، هر روز بيش از پيش فروزان تر، همچون خورشيدي عالم افروز بر تارک تاريخ مي درخشد.

پيشرفت علوم و فنون و تخصصها نه تنها نام و ياد و آثار او را تحت الشعاع خود قرار نداده، بلکه هر روز پرده و نقابي از روي گفته ها و انديشه هاي بلند او برداشته، حقايق تازه، و نکات نهفته اي را براي متخصصان و انديشمندان هر رشته و فني آشکار نموده که هر زاويه اش نيازمند به کاوش و تحقيق و بررسي و مطالعه دقيق است، و بدينسان اعجاز کار و گفتار او متجلي تر و نمايان تر؛ چرا که يافته ها و دانش او از جايي سرچشمه گرفته که همه علوم و معارف بشري نمي از آن يم بي ساحل است از مبدا هستي، و منبع فيض جهان آفرينش، و رسول خدا- صلي الله عليه و آله- درباره او فرمود: انا مدينه العلم و علي بابها فمن اراد المدينه والحکمه فلياتها من بابها؛[3] من شهر علم و علي درب آن، پس هر که اراده شهر علم و حکمت کند بايد از در آن بيايد.

داوريها و قضاوتهاي آن حضرت- عليه السلام- (که در اين کتاب جمع آوري شده) کاملا ابتکاري و بي سابقه است، که در هر قضيه اي با پيگيري دقيق و عميق ماجرا، و طرح و تدبير نقشه هايي حيرت آور، و الهام گرفته از امدادهاي غيبي نيرنگ مکاران و جرائم مجرمين را کشف و شخص جاني را ناگزير از اقرار نموده و حق را به صاحب حق رسانده و حدود الهي را بدون کمترين اغماض و با قاطعيت تمام به اجراء درآورده و به قضاوتهاي سطحي و پوشالي اکتفا ننموده است. که البته بحث و بررسي پيرامون قضاوتهاي آن حضرت- عليه السلام- و مطالعه همه جانبه آنها امري است لازم و ثمربخش که نيازمند فرصت و مجالي مناسب و تدوين کتابهاي مستقل در اين زمينه است.و رسول خدا- صلي الله عليه و آله- درباره آن حضرت- عليه السلام- فرمود: اقضاکم علي؛[4] برترين شما در قضاوت علي است.و نيز فرمود: يا علي انت اعلم هذه الامة و اقضاها بالحق؛ يا علي! تو داناترين اين امت و برترين آنان در قضاوت به حق مي باشي.

و هنگامي که رسول خدا- صلي الله عليه و آله- خواست آن حضرت (ع) را به عنوان قاضي به سوي يمن بفرستد برايش دعا کرده بدرگاه خدا عرضه داشت: اللهم اهد قلبه و ثبت لسانه؛ خدايا قلب علي را هدايت کن و زبانش را ثابت و استوار گردان. که خود آن حضرت- عليه السلام- مي فرمايد: پس از اين دعايي که رسول خدا- صلي الله عليه و آله- در حقم نمود در هيچ قضاوتي ترديد نکردم.

و نيز مي فرمايد: اگر بر بساط قضاوت تکيه زنم حکم مي کنم بين پيروان تورات به توراتشان، و پيروان انجيل به انجيلشان، و پيروان قرآن به قرآنشان، بگونه اي که هر کدام به نطق آمده بگويد: علي به آنچه که در من هست قضاوت نموده است.[5] .

سخن کوتاه آنکه:


کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست
که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم


اکنون مفتخرم که سالها قبل بنا به اشاره پدر بزرگوارم- قده- به ترجمه فارسي کتاب قضاء اميرالمومنين- عليه السلام- کتاب حاضر تاليف دانشمند بزرگوار، علامه محقق، حاج شيخ محمد تقي شيخ شوشتري- دام ظله- مبادرت ورزيدم. بخشي از اين ترجمه از همان آغاز تاکنون بطور مکرر چاپ و منتشر گرديده، و اکنون نيز که موجبات طبع کتاب به صورت کامل فراهم گرديده با مروري گذرا بر مجموع مطالب آن و بعض تغييرات و اضافات و درج مدارک و ماخذ روايات چاپ و در دسترس علاقه مندان و شيفتگان به خاندان عصمت و طهارت قرار مي گيرد. اميد آنکه اين خدمت ناچيز در درگاه خداي بزرگ و در پيشگاه شافع روز جزا، اميرمومنان، علي مرتضي- عليه السلام- مورد قبول واقع شده، همه ما مشمول الطاف و عنايات خاص آن کريمان بزرگوار بوده باشيم.

ضمنا يادآور مي شود که از ترجمه پاره اي از مطالب کتاب که جنبه تخصصي داشته و فهم آن از سطح عموم خارج بوده صرفنظر گرديده است.

در خاتمه ثواب اين ترجمه را به روح مطهر پدر بزرگوارم آية الله حاج سيد محمد موسوي (قده) تقديم مي دارم.

26 ذي القعده الحرام 1414

1373/2/18

موسوي









  1. اشاره به سوره ي نبأ.
  2. مناقب، سروي، ج 2، ص 51.
  3. مناقب، ج 1، ص 63.
  4. مناقب، سروي، ج 1 ص 62.
  5. ارشاد مفيد، ص 15 و 16.