علي يك انسان بزرگ












علي يک انسان بزرگ



علي (ع) يک شخصيت عاليقدر، که در همه ابعاد و خصوصيات انسانيش حتي در زندگي داخلي و دوره ي کود کيش بر جسته و ممتاز است.

وي مسلمان اول[1] و مجاهد نخستين در راه اسلام بود. هميشه رو در روي کمشکشهاي تلخ و دردناک، بر ضد دشمنان «اسلام» قرار داشت. جانش با جان پيامبر (ص) پيوند خورده، حياتش با زندگي پيشواي بزرگ در آميخته بود.

علي (ع) تنها کسي بود که در خانه ي خدا چشم به جهان گشود و در خانه ي رسول خدا (ص) در سايه ي حمايت و تربيت آن حضرت، نشو و نما کرد.[2] .

علي (ع) بيست ساله بود در رختخواب رسول خدا (ص) آرميد و خطر يک مرگ حتمي و قطعي را خونسردانه استقبال کرد.[3] .

علي (ع) بيست و شش ساله بود که در جهاد بدر با عتبه و شيبه و وليد و سلحشوران

[صفحه 2]

بطحا به مبارزه ي تن به تن پرداخت و در جهاد احد همچون پروانه دور رسول خدا (ص) مي چرخيد و در جهاد احزاب عمروبن عبدود را به خاک و خون فرو غلطانيد.

علي (ع) در طول تاريخ، تنها انساني است که در ابعاد مختلف و حتي متناقضي که در يک انسان جمع نمي شود سر آمد مردم است.

مانند يک کارگر ساده با دست و پنجه اش خاک را مي کند و در آن سرزمين سوزان، قنات حفر مي کند.

مانند يک حکيم مي انديشد.

مانند يک بنده ي ذليل در مقابل خدا مي ايستد.

مانند يک قهرمان، شمشير مي زند.

مانند يک سياستمدار، رهبري مي کند.

مانند يک معلم اخلاق، مظهر و سر مشق فضايل انساني براي جامعه است.

يک پدر دلسوز و مهربان است.

يتيم نواز است.

امام و جانشين رسول خدا (ص) است.

محبوب خدا است.

علي (ع) در ميان امت اسلامي، شخصيتي محبوب و دوست داشتني بود؛ شخصيتي که ما فوق همه....

نام علي (ع)، نام مردانگي بود، نام حق بود، نام عدل بود، نام پاکي بود، نام شجاعت بود، نام لياقت بود، نام سخاوت و جوانمردي بود، نام حمايت از طبقات محروم بود، نامي بود که رسول گرامي اسلام در باره ي او صريحاً فرموده:

علي مع الحق والحقّ مع علي يدور معه حيثما دار؛[4] .

علي با حق و حق با علي دور مي زند و حق هر طرفي باشد علي به آن طرف متمايل مي گردد.

وهمچنين:

[صفحه 3]

من أحبّ أن يحيي حياتي ويموت موتي ويسکن جنّة الخلد التي وعدني ربي فليتول عليّاً و ذرّيته من بعده فانهم لن يخرجوکم من باب هدي ولن يدخلوکم في ضلالة؛[5] .

هر کس دوست دارد مثل من زندگاني نموده و مانند من بميرد و در بهشتي که خدايم وعده کرده، ساکن شود، بايد «علي و اولاد او را» دوست بدارد؛ زيرا آنها شما را از راه هدايت خارج نکرده و به ضلالت و گمراهي نمي افکنند».

و همچنين:

انّي تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي اهل بيتي ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدي وانّهما لم يفترقا حتي يردا علي الحوض؛[6] .

من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم که اگر متمسک و دست به دامن آنها شويد، هر گز گمراه نخواهيد شد و آن «قرآن و عترت» من است و اين دو، از هم جدا نخواهند شد تا مرا ملاقات کنند».

علي (ع) در تقواي ديني و عبادت حق نيز يگانه بود. پيغمبر اکرم (ص) در پاسخ کساني که نزد وي از تندي علي (ع) گلايه مي کردند مي فرمود؛ «علي (ع) را سرزنش نکنيد؛ زيرا وي شيفته ي خداست».[7] .

در علم و دانش، داناترين ياران پيامبر اکرم (ص) و ساير اهل اسلام بود و نخستين کسي است در اسلام، که در بيانات علمي خود، در استدلال آزاد و برهان را باز کرد و در معارف الهيه بحث فلسفي نمود و در باطن قرآن، سخن گفت و دستور زبان عربي را وضع نمود.

دوست و دشمن، به علم و دانش آن حضرت اعتراف نموده، او را يک دانشمند و نابغه ي بزرگ در جامعه ي بشريت مي شمارند. دانش و فضل علي (ع) به حدي بود که رسول گرامي اسلام درباره ي او چنين مي فرمايد: «انا مدينة العلم وعلي بابها؛[8] من شهر علم، وعلي

[صفحه 4]

در حکم درب آن است».

دانش علي (ع) حد و حصر نداشت، اندازه و ميزان نداشت، به همه چيز عالم بود، فقه مي دانست، شيمي مي دانست، فيزيک و طبيعي و رياضي و تفسير و هيئت و... مي دانست.

اين علي (ع) است که بر بالاي منبر با کمال شجاعت و شهامت در مقابل هزاران نفر، داد مي زند: «سلوني قبل أن تفقدوني؛[9] بپرسيد قبل از آنکه از ميان شما بروم».

اين علي (ع) است که عايشه صريحاً در حق آن حضرت مي گويد: «علي اعلم مردم به سنّت است[10] «. اين علي است که رسول گرامي اسلام بارها در باره ي علم وي فرموده:

«علي اعلم مردم است،[11] علي افضل مردم است،[12] علي وارث علم پيغمبر است،[13] علم ظاهر و باطن در نزد علي است».[14] .

آري: خداي بزرگ چنين فرد لايقي را که در عصمت و علم، نمونه ي منحصر به فرد بوده و تمامي شرايط امامت و وصايت را دارا بود به رهبري پس از پيامبر (ص) عاليقدر انتخاب نموده است.

اگر شيعه از علي (ع) دم مي زند و او را به رهبري پس از پيامبر (ص) مي داند، براي لياقت و سزاواري او به پيشوايي است.

[صفحه 5]

شيعه خوب درک مي کند خدا چه کسان لايقي را براي رهبري بر گزيده است: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت ويطهرکم تطهيرا».

رشد فکري يک توده است که بگويد من تابع پاکترين و والاترين پاکان و صالحان هستم تابع يزيدها و معاويه ها نيستم، پير و طلحه و زبيرها نيستم.

شگفتا زماني که خدا و پيغمبر (ص)، اهل بيت را چنين تعريف و توصيف مي کند، پس شيعه چه گناهي را مرتکب شده که علي (ع) را جانشين رسمي رسول گرامي بداند.

و انگهي، آيا گناه شيعه بيشتر است که فقط قائل به عصمت ائمه اطهار است يا گناه اهل سنت، که تمامي صحابه را عادل دانسته و حتي مخالفت با اجتهاد حاکم و امام اعظم را نيز جز و محرمات شمرده اند.


صفحه 2، 3، 4، 5.








  1. طبقات الکبري، ج3، ص21 ؛ خصائص، ص2؛ مستدرک حاکم، ج3، ص136؛ ذخائر العقبي، ص58؛ اسد الغابه، ج4، ص17؛ ارجح المطالب، ص390؛ ينابيع المودة؛ ص61؛ مناقب خوارزمي، ص34.
  2. فصول المهمه، ص32؛ مناقب خوارزمي، ص17.
  3. فصول المهمه، ص46؛ تذکرةالخواص، ص34؛ ينابيع المودة، ص105، مناقب خوارزمي، ص74 -73.
  4. تفسير فخر رازي، ج1، ص111؛ الاًّمامة والسياسة، ج1، ص68؛ تاريخ بغداد، ج4، ص21.
  5. مستدرک حاکم، ج3، ص128؛ دلائل الصدق؛ ج2، ص7؛ کنز العمّال، ج6، ص155.
  6. بحارالانوار؛ ج23، ص 106، ح 7و ص 104، باب7؛ کنزالعمال، ح1657 ،1650 ،958 ،953 ،951 ،947 ،942 ،898 ،873 ،870و1667.
  7. مناقب آل ابي طالب، ج3، ص221؛ مناقب خوارزمي، ص92.
  8. تاريخ بغداد،ج2، ص377؛ مناقب امير المؤمنين، ص81؛ مناقب خوارزمي، ص49؛ اسد الغابة، ج4، ص22؛ کفاية الطالب، ص99؛ ميزان الاعتدال، ج1، ص193؛ البداية والنهاية، ج7، ص358؛ لسان الميزان، ج1، ص432؛ المقاصد الحسنة، ص97؛ فتح الکبير، ج1، ص276؛ صواعق المحرقة، ص37؛ تاريخ الخلفأ، ص17؛ ينابيع المودة، ص183؛ تذکره ابن جوزي، ص53.
  9. تاريخ الخلفأ، ص171؛ شرح ابن ابي الحديد، ج2، ص175؛ طبقات الکبري، ج2، ص338؛ مناقب خوارزمي، ص54؛ اسد الغابة، ج4، ص22؛ ذخائر العقبي، ص83؛صواعق المحرقه، ص76؛ ينابيع المودة، ص264؛ تاريخ آل محمد، ص150.
  10. تاريخ الخلفأ، ص171.
  11. مناقب خوارزمي، 191.
  12. احقاق الحق، ج5، ص48 به نقل از در بحر المناقب.
  13. همان، ج5، ص67 به نقل از در بحر المناقب.
  14. حلية الاوليأ؛ ج1، ص65.