در نكوهش اتلاف وقت















در نکوهش اتلاف وقت



پندي که در اين سه جمله هست اين است که انسان نبايد عمرش را به بطالت بگذراند و در مجالس کشنده ي وقت و بدون نتيجه ي دنيوي و اخروي بنشيند. او اگر در يک مجلس خانوادگي وارد مي شود حتما استفاده اي از آن مجلس مي برد. وقت را هدر نمي دهد. حرف پوچ نمي زند. اگر در گوشه ي مجلس کسي هست که تفسير مي داند مي رود سوال مي کند. اگر کسي در نهج البلاغه وارد است از او استفاده مي کند. اگر مکانيک اتوموبيل است درباره ي اشکال خودروش از او مي پرسد اگر تاجر است، کاسب است، هر شغلي دارد که او مي توان استفاده کند حتما اين کار را انجام مي دهد اما اگر همه، اشخاص بي کار و بي هنر و بي کفايتي هستند روزنامه اي رابر مي دارد و مطالعه مي کند. قرآن را از صاحبخانه مي گيرد و تلاوت مي کند و خلاصه از نظر اميرالمومنين شخص مسلمان نبايد بيکار باشد. اتلاف وقت معني ندارد و همان طور که در مقاله ي اول ذکر گرديد خود حضرت هم دقيقه اي از وقتش را تلف نمي کرد و فرصتها را غنيمت مي شمرد لذا فرموده است: کسي که بهشت و دوزخ را در پيش رو دارد براي رسيدن به بهشت (که کمال سعادت و نيکبختي است) قدم بر مي دارد و چون مي داند که دوزخ عقاب و بدبختي دائمي است و شقاوتي بدتر از آن نيست دربهاي

[صفحه 10]

آن را (با مرتکب نشدن گناه) به روي خود مي بندد.

بنابراين اتلاف وقت، خودش گناه است. مثلا نگاه کردن به فيلمهاي غير واقعي که هيچ نتيجه ي مفيدي ندارد از نظر انسان عاقل مسلمان محکوم است.

مثلا شخصي بيست ساعت از وقتش را صرف کرده تا نمايشنامه اي را طراحي کرده و بعد روي کاغذ آورده است، آنگاه بيست نفر هر کدام يک ماه زحمت مي کشند و تمرين مي کنند تا بتوانند خوب بازي کنند بعد فيلمبرداري مي کنند و بعد ميليونها تن ميليونها ساعت از وقت و عمرشان صرف نگاه کردن اين فيلم مي شود. نتيجه اي که از اين همه وقت گذراندن پيدا مي شود اين است که فکر يک آقاي طراح به مردم منتقل شده است، حالا ممکن است اين آقا اسير شهوت بوده است ممکن است اسير حرص و طمع بوده است و انگيزه هاي ناپسند گوناگون او را تحريک کرده تا چنين صحنه هايي را خلق کند. ممکن است هدفش اين بوده که عده اي اشخاص مفت خور به استفاده اي برسند ممکن است هدفش اتلاف وقت مردم باشد لذا شخص عاقل و حسابگر به اين گونه فيلمها نگاه نمي کند. البته اگر حقيقي باشد و نتيجه ي مفيدي داشته باشد مورد تاييد اسلام است. قرآن و روايات هم تاکيد مي کنند. خود قرآن داستان يوسف- عليه السلام- را نقل مي کند با اينکه داستاني عشقي است اما هدفش بزرگداشت شخص عفيف است. هدفش نشان دادن اين نکته است که لذت گناه مي گذرد و نام نيک مي ماند. داستان جناب موسي (ع) را مکرر نقل مي کند تا خواننده درس استقامت بگيرد. داستان ابراهيم را مي آورد تا خواننده درس توحيد و يکتاپرستي بگيرد. خودش مي فرمايد: سيروا في الارض[1] در زمين بگرديد و آثار رحمت خداوند را ببينيد. لذا در تلويزيون دريا و ماهي و کوه و آبشار و حيوانات را نشان مي دهد. اينها واقعي و مفيد است. هر کس بايد يک ميليون تومان خرج کند تا به گوشه ي صحراي حبشه برود و پرنده اي را ببيند اما بدون هيچ هزينه اي در تلويزيون مي بيند اينها اشيائي است که در اين جهان وجود داشته و محسوس و واقعي است. اينها

[صفحه 11]

مفيدند عبرت آميز و پند آموزند. فيلمهاي مستند مفيدند اگر چه جنگ نازيها باشد داستان قتل غارت باشد. چون اتفاق افتاده است. اين غير از خيالبافي است. غير از اين است که فکرش در اختيار شخصي باشد که اعتمادي به فکرش نيست. انسان هاي عاقل چنين ريسکي نمي کنند. لذا آنان در سينماهاي زمان شاه پيدا نمي شدند. در آن نمايشها و نمايشنامه ها نبودند.

گاهي هم ممکن است بر اساس تاريخ، فيلمي بسازند اگر دقيقا مطابق تاريخ باشد همان استفاده ي کتاب تاريخي را اين فيلم هم دارد و اگر مطابق نباشد باز هم اشکال اولي به اين گونه فيلمها هم وارد است. مثلا فيم ده فرمان حضرت موسي يا زندگي پيامبر اسلام (ص) و ياشخص ديگري، اين گونه فيلمها اگر دقيق باشد مانند خواندن کتب تاريخي مفيد است و خداي نکرده اگر دقت نداشته باشد و يا بدتر از آن، نکته انحرافي داشته باشد که عقيدي تماشاچي را نسبت به دين خراب کند بسيار بد است.

باري، اميرالمومنين (ع) مي فرمايد وقتت را بيهوده تلف مکن، سر خيابان و کوچه نايست، قد و قواره مردم را برانداز مکن و به لباس و راه رفتن مردم نگاه نکن. اينها از شخصيت يک مسلمان به دور است.


صفحه 10، 11.








  1. سوره ي نمل، آيه 69.