بر مرگ خود سبقت بگيريد، پيش از آنكه مرگ شما را غافلگير كند















بر مرگ خود سبقت بگيريد، پيش از آنکه مرگ شما را غافلگير کند



خطبه ي شصت و دوم نهج البلاغه که درباره ي موعظه مفصل از خطبه ي چهل و پنجم حضرت مطالبي را فرموده اند چنين آمده است: فاتقوا الله عباد الله و بادروا آجالکم باعمالکم[1] اي بندگان خدا از (معصيت و نافرماني) خدا بترسيد و به وسيله ي کارهايتان (کارهاي نيکتان) بر مرگ خود سبقت بگيريد. پيش از آن که مرگ شما او را غافلگير کند، شما او را غافلگير کنيد. پيش دستي کنيد. اگر مرگ برسد و شما کاري نکرده باشيد او شما را غافلگير کرده است اما حضرت مي فرمايد اگر قبل از مرگ زاد و توشه تهيه کرده باشيد شما مرگ را غافلگير کرده ايد. و ابتاعوا ما يبقي لکم بما يزول عنکم با اشياء فاني اشياء باقي را بخريد. عمر فاني است هر طور آن را مصرف کنيد تمام مي شود اما بهشت پايان ندارد و ابدي است. حضرت مي فرمايد با عمرتان بهشت را بخريد مانند کساني که ريال خود را تبديل به دلار مي کنند چون مي بينيد ارزش ريال دائما رو به کاهش است اما دلار اين چنين نيست. براي اينکه ارزش سرمايه ي خود را از دست ندهند آن را مي فروشند و دلار مي خرند زمين و آپارتمان مي خرند اتومبيل و طلا مي خرند و هر چيزي که به نظرشان با ارزشتر است تهيه مي کنند براي آخرت هم بايد چنين اقدامي کرد بايد از وقت استفاده کرد بايد عمر را فروخت و با آن بهشت خريد. مثلا اگر يک اسکناس هزار توماني دارد با اين پول شکم چند مسکين را سير مي کند اگر بيشتر پول دارد براي يک دختر يتيم جهيزيه تهيه مي کند، ورشکسته اي را نجات مي دهد. دانش آموز فقير و باهوشي را تحت تکفل خود در مي آورد تا به خاطر تنگدستي پدر و مادر استعداد و قدرت فراگيريش از بين نرود. کار خير در هر زمان و در هر مکان با زمان و مکان ديگر فرق مي کند. شخص عاقل حساب پولش را نموده و بهترين استفاده را از آن مي کند. اگر پول ندارد با اعتبارش، با وجاهتش در بين مردم کار خير انجام مي دهد. با علمش، با هنرش، با تجربه اش، با موقعيت شغلي اش و با هر نعمت ديگري که خداوند به او داده است براي مردم خدمت مي کند.

[صفحه 17]

و ترحلوا فقد جديکم آماده باشيد که مي خواهند به سرعت شما را به سوي آخرت ببرند. و استعدوا للموت فقد اظلکم آماده مردن باشيد که همانا مرگ بر سر شما سايه افکنده است. و کونوا قوما صيح بهم فانتبهوا مانند کساني باشيد که (خوابيده اند ولي) با يک صديا آهسته آگاه (و بيدار) مي شوند. الان پاي منبر من نشسته ايد و غافل هستيد اما من که دارم براي شما خطبه مي خوانم به گونه اي باشيد که اگر کسي به شما بزنند بيدار شويد. غفلت شما از آخرت مانند آدم چرت زده باشد نه مانند کسي که زياد خورده و به خواب سنگين فرورفته است. و اعلموا ان الدنيا ليس لهم بدار فاستبدلوا اينان دانستند که دنيا خانه ي (ماندن) ايشان نيست لذا آن را با خانه ي آخرت معاوضه کردند. به دنيا اعتنا نکردند و متوجه آخرت شدند. فان الله سبحانه لم يخلقکم عبثا و لم يترککم سدي خداوند شما را بيهوده نيافريده و سر به خود رها نکرده است[2] به شما عقل داده، برايتان پيامبران را فرستاده، قرآن را نازل کرده زيرا سعادت و نيکبختي شما را مي خواسته است. و ما بين احدکم و بين الجنه او النار الا الموت ان ينزل به. بين شما و بهشت يا دوزخ فاصله اي وجود دارد. کدام فاصله؟ مرگ. همين که مرگ فرابرسد يکي از دو عاقبت نيک يا بد، بهشت يا جهنم،سعادت يا شقاوت شما را در آغوش خواهد گرفت. و ان غابه تنقصها اللحظه و تهدمها الساعه لجديره بقصر المده پاياني (عمري) که لحظه و ساعت، او را کم مي کند سزاوار است اگر بگوييم مدتش کم است. اين جمله با مثالي روشنتر مي شود.

اگر انسان بخواهد از اينجا (مشهد) به تهران برود ممکن است با ماشين شخصي خودش برود. هر جا دوست داشت بين راه توقف کند. کنار آبي رسيد بايستد و استراحتي بکند. به جنگل رسيد بازي و تفريح کند. به هتل خوبي رسيد شب را بخوابد و خلاصه اگر در اختيار خودش باشد ممکن است پنج روز سفرش طول بکشد. ولي اگر او را سوار هواپيمائي بکنند که در اختيارش نيست خلبان با سرعت مي رود بين راه هم ثانيه اي توقف ندارد و هر لحظه به تهران نزديکتر مي شود و سريع هم مي رسد. اميرالمومنين مي فرمايد گذشت عمر مانند سفر با

[صفحه 18]

هواپيما است، سفر بدون اختيار است. لحظه ي پايان عمر در اختيار انسان نيست حتي انسان نمي داند چه وقت مي ميرد. اگر سرنوشتش چنين است که بايد هشتاد سال عمر کند و به طور متوسط، دقيقه اي هيجده بار نفس بکشد. تعداد هر تنفس هاي اين شخص ثابت است ويک بار هم کم و زياد نمي شود. بنابراين هر نفسي که مي کشد بدون تعارف يک هيجدهم دقيقه به مرگ نزديک شده است. لذا اميرالمومنين مي فرمايد اگر بگوييم چنينعمير کوتاه است بيجا نگفته ايم. سزاوار است به اين عمر، کوتاه بگوييم.

و ان غائبا يحدوده الجديدان: الليل و النهار لحير بسرعه الاوبه. آن چيزي که غايب است و او را شبانروز به سوي شما مي رانند (که مرگ است) سزاوار است بگوييم زود بر مي گردد. الان مرگ از نظر شما غايب است ولي او را از پشت سر يکسره و مرتب مي رانند دائما و بون وقفه در طول شبانه روز حرکت مي دهند تا شما را ملاقات کند. و ان قادما يقدم بالفوز او الشقوه لمستحق لافضل العده کسي که نيکبختي يا بدبختي را مي آورد بايد بهترين توشه را برايش برد (تا نيکبختي را به ما هديه کند).

يعني اين ميهماني که نامش مرگ است دو صورت دارد:

يک صورت زيبا و شاداب و با صفا و يک صورت زشت و ترسناک و بسيار ننگين. صورت اول مال بهشتيان است.

صورت دوم مال اهل دوزخ و مردم گنهکار و انتخاب يکي از اين دو چهره هم با ما است، پس سزاوار است با انجام عمل نيک صورت زيبايش را انتخاب کنيم.

اين ميهمان نامش عزرائيل است نامش مرگ است و اين شماييد که يکي از دو چهره ي او را انتخاب مي کنيد. خودتان فکر کنيد کدام صورتش بهتر است. براي فکر کردن آزاديد و يک عمر فرصت داريد ببينيد من که علي هستم درست مي گويم يا نادرست؟

با زبان موعظه و با آزاد گذاشتن شنونده و با فرصت دادن به او با مخاطب خود سخن مي گويد. کلام هم نرم و دلنشين است و هم دليل بسيار قانع کننده

[صفحه 19]

دارد. فتزودوا في الدنيا من الدنيا ما تحرزون به انفسکم غدا پس بنابراين از توشه ي دنيا در همين دنيا براي آن دنيا برداريد و توشه اي غير از عمل صالح قطعانيست. اين توشه انسان را فرداي قيامت حفظ مي کند.

فاتقي عبد ربه نصح نفسه بنده بايد از (عذاب) پروردگارش بترسد، (لااقل) خيرخواه خودش باشد و به عاقبت کار خودش فکر کند و خوبي خودش را بخواهد و قدم توبته و توبه را جلو بيندازد. با خود نگويد حالا گناه مي کنم و فردا توبه مي کنم، الان توبه کند و فرصت را غنيمت بشمارد. و غلب شهوته و بر خواهشهاي نفسش مسلط شود. يعني چنين نباشد که آنچه دلش مي خواهد انجام دهد. فان اجله مستورعته و امله خادع له زيرا مرگش بر او پوشيده است و نمي داند چه وقت مي ميردو آروزهايش او را فريب مي دهد. و الشيطان موکل به و شيطان خود را موظف کرده تا انسان را گول بزند. بزين له المعصيه ليرکبها گناه را براي او تزيين مي کند تا مرتکب آن گردد. اين شرابي را که به عقيده انسان عاقل، پول دادن و فلان خوردن و ديوانه شدن است آن قدر زيبا جلوه مي دهد که مي گويد: ببين چه شراب صافي! چه جام شراب شفافي! انسان حيران مي ماند که کدام جام است و کدام شراب! گويي شراب هست و جامي نيست! و گويي جام هست و شرابي نيست!


رق الزجاج و رقه الخمر
فتشابها و تشاکل الامر


فکانا خمر و لا قدح
و کانما قدح و لا خمر


اينها همه نمايش قدرت شيطان است. ببينيد علي چه زيبا و دقيق سخن مي گويد. مي فرمايد شيطان گناه را زينت مي کند. نمي فرمايد گناه زيبا است مي فرمايد شيطان گناه را تزيين مي کند لذا براي انسان مومن گناه زشت است چون در دلش شيطان را راه نميدهد تا او گناه را تزيين کند. قرآن هم مي فرمايد: زندگي دنيا براي کافران آرايش شده است، آراسته شده است[3] دوست داشتن (بيش از اندازه ي) زنان براي مردان تزيين شده است[4] اگر انسان نافرمان و گهنکار

[صفحه 20]

توبه نکند شيطان کردار زشتش را در نظر او زيبا جلوه مي دهد[5] .

و يمتيه التوبه ليسوفها حتي تهجم منيته عليه اعمل ما يکون عنها (شيطان) به او مي گويد در آينده توبه مي کني و او توبه را به تاخير مي اندازد تا اينکه به طور ناگهاني مرگش فرامي رسد و او غافلگير شده است. کساني که براي مرگ فاميل خود «ناگهاني» مي نويسند براي اين است که مرگ ديگران را ديده اند اما عبرت نگرفته اند. فکر مي کنند که مرگ براي خودشان نيست و براي مرگشان کار نکرده اند لذا تعبير ناگهاني مي کنند. و غافلتر از اينان کساني هستند که تعبير مرگ نابهنگام مي کنند.

يعني- العياذبالله- خدا وقت مردنش را نمي داند و ما مي دانيم! و غافلتر از اين دو دسته، کساني هستند که بر تخت قدرت و سلطنت نشسته و کشور زير فرمان آنان است. با خود مي گويند مگر امکان دارد که ما از اين تخت پياده شويم؟! شب مي خوابند و در يک لحظه قلب از کار مي فاتد. سکته همان و پياده شدن از تخت و دست کشيدن از اين همه نعمت همان. فيالها حسره علي ذي غفله ان يکون عمره عليه حجه حسرت و اندوه بر آن غافلي که عمرش براي او حجت است. فرداي قيامت عمرش او را مواخذه کرده و مي گويد چرا مرا در راه نيکبختي مصرف نکردي؟! اگر به خداوند بگويد ديگران مرا به چاه انداختند و گمراه نمودند خدا مي گويد جواب عمرت را بده عمرت از تو طلبکار است عمرت مي گويد چرا با من جهنم را خريدي در حالي که مي توانستي بهشت را بخري و ان توديه ايامه الي شقوه افسوس مي خورد کسي که ايام زندگيش او را بدبخت کند. نسال الله سبحانه ان يجعلنا و اياکم ممن لا تبطره نعمه در پايان خطبه حضرت مي فرمايند از خداوند مي خواهيم که ما و شما را از کساني قرار دهد که نعمتهاي الهي او را مست و مغرور نکند و به طغيان و سرکشي وادار نسازد. و لا تقصر به عن طاعه ربه غايه هيچ غرضي موجب کوتاهي اطاعت او نگردد و چنين فکر کند که بايد اطاعت و فرمانبرداري از (دستورات) خداوند را به بالاترين مرتبه اش برساند. و لا تحل به بعد الموت ندامه و لا کابه و از کساني باشد که پس از مرگ، نه پشيمان شود و نه غصه و اندوهي داشته باشد.

[صفحه 21]

اين خطبه که سرتاسر آن موعظه است يکي از نود و دو موردي است که حضرت در نهج البلاغه به آن اشاره مي فرمايند. همچنين درباره ي تقوي که محور موعظه و مهمترين و بهترين موعظه است حضرت زياد سخن گفته اند.


صفحه 17، 18، 19، 20، 21.








  1. در شرح عبده، ج 1، ص 121 و در شرح صبحي صالح، ص 95 و در شرح فيض، ص 143.
  2. حضرت به آيه ي صد و پانزدهم سوره ي مومنون اشاره مي کنند که مي فرمايد: آيا گمان کرديد که ما شما را بيهوده آفريديم و به سوي ما باز نخواهيد گشت؟!.
  3. زين للذين کفروا الحيوه الدنيا (سوره ي بقره، آيه ي 212).
  4. زين للناس حب الشهوات من النساء (سوره ي آل عمران، آيه ي 43).
  5. زين لهم الشيطان ما کانوا يعملون (سوره ي انعام، آيه ي 43).