اعتراض به گرايش عثمان بن حنيف به سرمايه داران











اعتراض به گرايش عثمان بن حنيف به سرمايه داران



وقتي به امام گزارش رسيد که فرماندار او در شهر بصره دعوت سرمايه داران را مي پذيرد و با آنها بر سر يک سفره مي نشيند، نامه 45 را به عثمان بن حُنيف نوشت:

أَمَّا بَعْدُ، يَابْنَ حُنَيْفٍ! فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَي مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ، وَتُنْقَلُ إِلَيْکَ الْجِفَانُ.

وَمَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِيبُ إِلَي طَعَامِ قَوْمٍ، عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ، وَغَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَي مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هذَا الْمَقْضَمِ،

فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَمَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ.

(پس از ياد خدا و درود! اي پسر حُنيف، به من گزارش دادند که مردي از سرمايه داران بصره، تو را به مهماني خويش فراخواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردنيهاي رنگارنگ براي تو آوردند، و کاسه هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو مي نهادند، گمان نمي کردم مهماني مردمي را بپذيري که نيازمندانشان باستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، انديشه کن در کجايي؟ و بر سر کدام سفره مي خوري؟

پس آن غذايي که حلال و حرام بودنش را نمي داني دور بيافکن، و آن چه را به پاکيزگي و حلال بودنش يقين داري مصرف کن.)[1] .









  1. نامه 45 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.