اعتراض به خانه گران قيمت يك كارگزار











اعتراض به خانه گران قيمت يک کارگزار



به حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام گزارش دادند که شريح قاضي درکوفه خانه گران قيمتي خريده و با شهادت شهود قباله اي براي آن تنظيم کرده است.

چون خانه بالاتر از شأن يک کارگزار بود، مورد نکوهش امام علي عليه السلام قرار گرفت،

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نامه تُندي به او نوشت، و در آن نامه تذکّرهاي شديد و تندي به او دادند که:

اگر از مال ديگران است خيانت کردي، و اگر از مال تو است اسراف نمودي وبه زودي کسي به سراغ تو خواهد آمد که به قباله ات نگاه نمي کند، و از گواهان تو نمي پرسد، آن خانه را ويران و تو را به قعر گور مي فرستد.[1] .

امام علي عليه السلام پس از اطّلاع از دنياگرائي شريح، هشدارگونه به او مي نويسد:

بَلَغَنِي أَنَّکَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثََمانِينَ دِينَاراً، وَکَتَبْتَ لَهَا کِتَاباً، وَأَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً.

فقال له شريح: قد کان ذلک يا أمير المؤمنين، قال: فنظر إليه نظر المغضب ثم قال له:

يَا شُرَيْحُ، أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيکَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي کِتَابِکَ، وَلَا يَسْأَلُکَ عَنْ بَيِّنَتِکَ حَتَّي يُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً، وَيُسْلِمَکَ إِلَي قَبْرِکَ خَالِصاً. فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَکُونُ ابْتَعْتَ هذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِکَ، أَوْ نَقَدْتَ الَّثمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِکَ! فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَدَارَ الْآخِرَةِ! أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَيْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَي هذِهِ النُّسْخَةِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ.

ترجمه: برخورد قاطعانه با خيانت کارگزاران

به من خبر دادند که خانه اي به هشتاد دينار خريده اي، و سندي براي آن نوشته اي، و گواهاني آن را امضا کرده اند.

(شريح گفت: آري اي اميرمؤمنان،[2] حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نگاه خشم آلودي به او کرد و فرمود:)

اي شريح! به زودي کسي بسراغت مي آيد که به نوشته ات نگاه نمي کند، و از گواهانت نمي پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون کرده و تنها به قبر بسپارد. اي شريح! انديشه کن که آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشي، که آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده اي.









  1. نهج البلاغه نامه 3 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.
  2. خليفه دوّم به شريح بن حارث منصب قضاوت داد و حدود 60 سال در مقام خود باقي ماند، امّا سه سال در دوران عبداللّه بن زبير از قضاوت کناره گرفت و در زمان حجّاج استعفا داد، در دوران حکومت امام خلافي مرتکب شد که امام او را به روستائي اطراف مدينه تبعيد کرد و دوباره به کوفه بازگرداند.