ديدگاه هاي متفاوت نسبت به دنيا











ديدگاه هاي متفاوت نسبت به دنيا



از روزهاي آغازين ظهور اسلام تا کنون ديدگاه هاي متفاوتي نسبت به دنيا و اموال دنيا، کار و توليد، سرمايه و ابزار کار، خودکفائي و سازندگي وجود داشته است، و هر کدام راه خاص خويش را رفتند و در تداوم آن کوشيدند.

برخي آنقدر به جمع آوري سرمايه دل بستند و به انباشتن سکّه هاي طلا و نقره فکر کردند که همه وجود آنان را مال و سرمايه و زَرْق و بَرق طلا و نقره پر کرده بود، و همه ارزش هاي اخلاقي، انساني خود را فدا کردند و با مسخ ارزش ها از اسلام و ايمان فاصله گرفتند و پس از مرگشان مشکل مهمّ فرزندان و ورثه ها اين بود که چگونه با تَبَر و وسائل ابتدائي آن روز، شِمشِ طلايِ به ارث مانده را تقسيم کنند.

در ازدواج و طلاق، در دوست يابي و دشمني، در اخلاق خانواده، در روابط اجتماعي و سياسي و در همه چيز به پول و سرمايه و سکّه هاي زر فکر مي کردند.

اين دسته از افراد در همه جاي تاريخ اسلام، از صف اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم تا فرماندهان عبيداللّه، در دشت کربلا، بچشم مي خورند که:

همه چيز آن ها پول بود و سرمايه هاي دنيوي؛

طلا بود و ارزش هاي مادّي؛

دنيا بود و رفاه زدگي؛

نه به خدا فکر مي کردند؛

و نه به ارزش هاي مادّي توجّه داشتند؛

پول مي گرفتند و پيامبران آسماني را ترور مي کردند؛

پول مي گرفتند و در جنايت بني اميّه در روز عاشورا شرکت مي کردند.

چنين طرز تفکّري همواره در جَريان است که در تداوم خود پرستي ها تنها به جمع آوري اموال فکر مي کنند تا خود و خانواده و فرزندان خود را در ناز و نعمت قرار دهند،

به ديگران نمي انديشند، به ايثار و انفاق اجتماعي فکر نمي کنند،

به وقف اموال و رفاه ديگران و آيندگان توجّهي ندارند

و در تداوم خود نگري و خودپرستي، همه چيز را براي خود مي خواهند.

قرآن اين دسته از مردم را به عذاب دردناک جهنّم بشارت مي دهد و مي فرمايد:

وَ الَّذينَ يَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَلايُنْقُونَهَا في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ اَليمٍ

«کساني که طلا و نقره ذخيره کنند و آن را در راه خدا انفاق ننمايند، آنان را به عذاب دردناک بشارت دِه.»[1] .

در روزگاران آغازين اسلام،

نه رهنمودهاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم دل هاي خود پرست آنها را عوض کرد،

و نه سيره عملي پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم آنها را تکان داد،

و نه از آيات عذاب الهي ترسيدند،

و نه مشکلات جامعه اسلامي و فقر و نداري تهيدستان و جدانشان بيدار شد.

نه به گرفتاري هاي آن روز فکر کردند

و نه به آيندگان و آينده اسلام توجّهي نمودند.

امروز نيز اين دسته از مردم، دين و دنيا و خدا و معادشان، اموال دنياست که در شرائط بحراني جنگ، و در دوران حسّاس سازندگي پس از جنگ، فقط به احتکار و انبار وسائل ضروري مي انديشند.

دسته دوّم از مردم درست نقطه مقابل گروه اوّل عمل مي کنند.

فرهنگي را رواج مي دهند که جاي شگفتي است،

از ترک دنيا سخن مي گويند،

کار و تلاش و سازندگي و باز سازي را زير سئوال مي برند،

فقر و نداري را توصيه مي کنند،

و از نظر اخلاقي، گدائي و تهيدستي را ارزش مي شناسانند

و توجّهي به زندگي و رفاه و تهيّه وسائل ابتدائي معيشت ندارند.

به آينده خود و خانواده خود و فرزندان خود فکر نمي کنند،

طرحي براي خودکفائي و برنامه اي براي توليد ندارند

مي خواهند به همه چيز و همه مظاهر دنيا پشت پا بزنند.

با اينکه زندگي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را مي ديدند،

و ازدواج و جنگ و صلح و کار و توليد و سازندگي اصحاب رسول خدا در پيش روي آنان بود،

امّا نتوانستند راه اعتدال بپيمايند، و درست در چهارچوب زندگي اعلام شده رسول خدا حرکت کنند.

اينگونه از تفکّرات انحرافي که از مرتاضين و رهبانيّت موجود در مسيحيّت به آنها سرايت کرده بود مشکلات ديگري را براي جامعه اسلامي پديد آورد.

طبيعي است کسي که به مالِ دنيا و کار و توليد بي توجّه باشد، دست فقراء و تهيدستان جامعه را نيز نمي تواند بگيرد،

آنکس که در معيشت خود دچار مشکلات جدّي باشد، هرگز بدرد جامعه نيز نمي خورد که قرآن کريم به اين دسته از مردم نيز رهنمود مي دهد تا دست از تفريط بردارند، که مي فرمايد:

وَلا تَنْسَ نَصيبَکَ مِنَ الدُّنْيَا

(اي انسان سهم و بهره خود از دنيا را فراموش نکن)[2] .

روح منحرف و افکار پريشان اين گروه بيماردل را نه رهنمودهاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم کارگر افتاد، و نه سيره عملي رهبران معصوم عليهم السلام چراغ راهشان گرديد.

دنياپرستان خود نگر با کنز اموال بدرد جامعه نمي خورند و دست تهيدستان را نمي گيرند و به انفاق و ايثار نمي انديشند و تارک دنياهاي تنبل و وازده نيز درست همان راه بي تفاوتي و خودنگري مال پرستان زراندوز را مي روند که از دستگيري و انفاق ناتوانند، و قدرت برطرف کردن مشکلات اجتماعي را ندارند.

نه مالي را توليد مي کنند که ايثار کنند يا وقف نمايند و نه مي توانند در خط توليد و سازندگي قرار گيرند.

وقتي از اين دو گروه مي پرسند:

شما هر دو در تداوم خودنگري، چه راه حلّي براي درماندگان و تهيدستان جامعه مي شناسيد؟

چگونه بايد فقر و مشکلات اقتصادي رابرطرف کرد؟

راه مقابله با تبعيضات نژادي و بي عدالتي هاي اقتصادي چيست؟

و نسبت به آينده يتيمان و فقراء و در راه ماندگان و مستضعفان چگونه مي انديشيد؟

هيچگونه پاسخ درستي ارائه نمي دهند.

اين دو گروه در ملاقات هاي اجتماعي، در شعرهاي معروف، در نثرهاي زيبا تنها يکديگر را به باد فُحش و ناسزا و انواع اهانت ها گرفته و انتقاد مي کنند و ديگر هيچ!

و هر دو گروه بر أساس حديث معروف رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم که فرمود:

«کسي بشنود انساني از مسلمانان تقاضاي کمک دارد و او را يار نکند مسلمان نيست.»[3] .









  1. سوره توبه آيه 34.
  2. قصص 77.
  3. مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنَادي يَا لَلْمُسْلِمينْ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.