هشدار به عوام











هشدار به عوام



چهره هاي برجسته ي جامعه، جريان آفرين هاي سياسي و فرهنگي، و دارندگان وجاهت قومي، مکتبي و مسلکي، چون به درگيري هاي متعصّبانه روي آورند، از ابزار شعله ور سازي فتنه ها، يعني مردم و جامعه، بهره گيري ابزاري کرده، جامعه را به کام آتش اختلاف، فرو مي برند.

امام علي عليه السلام، در ادامه ي خطبه ي خويش، با تأکيد فراوان، به مردم سفارش مي کند که اگر بزرگان و نخبگان آنان از برتري جويي دست نکشيدند و همچنان بر نخوت و کبر و آتش افروزي پاي فشردند، از پيروي آنان، تن زنند و در جهت اهداف نامشروع آنان، قرار نگيرند و به دقّت بنگرند که همه ي فتنه ها، فسادها و ناهنجاري ها ريشه در مواضع آنان دارد:

ألا فألحذر الحذر من طاعة ساداتکم وکبرائکم الذين تکبّروا عن حسبهم وترفعوا فوق نسبهم... فانّهم قواعد أساس العصبية ودعائم أرکان الفتنة... وهم أساس الفسوق وأحلاس العقوق اتخذهم إبليس مطايا ضلال وجنداً بهم يصول علي الناس...[1] .

هان، بترسيد! بترسيد از پيروي مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازيدند و نژادِ خويش، برتر ديدند، پس آنان، پايه هاي عصبيت اند و ستون هاي فتنه... آنان، پايه هاي فسق اند و ملازم بريدن از پدر و مادر؛ و شيطان، آنان را مرکب گمراهي و سپاهي که بديشان بر مردمان صولت يابد، برگزيد.

آن گاه امام، درباره ي آنچه ياد شد، توضيحات بيدارگري ارائه مي کند. سپس به بحثي اخلاقي و سياسي بسي مهمّي در تعامل اجتماعي پرداخته و از آزمون هاي دشوار الهي

[صفحه 114]

براي پرورش انسان ها سخن مي گويد و تأکيد مي کند که مصائب و دشواري هاي گونه گون زندگي، در جهت سازندگي معنوي انسان و پاکسازي او از رذايل اخلاقي،بويژه خودخواهي، کبر و برتري جويي است، بدان گونه که خداوند متعال، نماز، روزه و زکات را براي چنين هدفي تشريع کرده است.

آن گاه، امام، مردمان را به نگريستن به تاريخ و تأمّل در حوادث و عبرت آموزي از سرنوشت انقلاب هاي ديني فرا مي خواند، تا چگونگي فرجام آنها را دريابند و نقش اختلاف و تفرقه را در به شکست کشاندن دعوت ها بازشناسند، تا مبادا برتري جويي ها، خودخواهي هاي نخبگان و خواص، و پيروي هاي ناآگاهانه ي عوام، حکومت اسلامي را به سرنوشت انقلاب هاي پيشين، دچار سازد.

امام، در اين بخش از سخن، با صراحتْ اعلام خطر مي کند و با کلامي روشن، بر خواص و عوام، حجّت را تمام مي کند:

ألا و انّکم قد نقضتم أيديکم من حبل الطاعة، وثلمتم حصن اللَّه المضروب عليکم بأحکام الجاهلية،... واعلموا أنّکم صرتم بعد الهجرة أعرابا و بعد الموالاة أخراباً، ما تتعلّقون من الاسلام إلا بإسمه ولا تعرفون من الايمان إلّا رسمه.[2] .

همانا شما رشته ي فرمانبرداري را از دست ها بُريديد و با داوري هاي دوران جاهليت، در دژ خداوندي که پيرامونتان بود، رخنه کرديد... و بدانيد که شما پس از هجرت، به خوي باديه نشيني بازگشتيد و پس از پيوند دوستي، دسته دسته شديد. با اسلام، جز به نام آن، بستگي نداريد و از ايمان، جز نشان آن را نمي شناسيد.

[صفحه 115]


صفحه 114، 115.








  1. همان جا.
  2. همان جا.