خوشرفتاري با باقي مانده دشمن











خوشرفتاري با باقي مانده دشمن



523. تاريخ اليعقوبي- به نقل از اسماعيل بن علي-: نخستين کسي که [چگونگي] نبرد با اهل قبله را آموخت، علي بن ابي طالب بود. او اسيران را نمي کُشت، به دنبال شکست خوردگان نمي رفت و زخمي ها را از پا در نمي آورد.

524. العقد الفريد- به نقل از ابوالحسن-: در گزارش رخدادهاي نبرد صفّين-: منادي علي، هر روز بيرون مي آمد و بانگ بر مي آورد: اي مردم! زخم خورده را مکشيد، پشت به جنگ کرده را دنبال مکنيد، کشته ها را عريان مکنيد؛ و هر کس اسلحه اش را بر زمين افکنَد، در امان است.

[صفحه 621]

525. الکافي- به نقل از عبداللَّه بن شريک از پدرش-: وقتي مردم (خوارج) در نبرد جملْ شکست خوردند، امير مؤمنان فرمود: «به دنبال پشت کردگان به جنگ مرويد و زخم خورده ها را مکشيد. آن که درِ خانه اش را ببندد، در امان است». وقتي نبرد صفّين شد، جنگجو و پشت کرده به جنگ را مي کُشت، و زخم خورده ها را از پا در مي آورد. ابان بن تغلب به عبداللَّه بن شريک گفت: اين، دو روشِ گوناگون است. [علي عليه السلام] فرمود: «در نبرد جمل، [فرمانده آنان] طلحه و زبير، کشته شدند؛ ولي معاويه خود ايستاده و رهبري مي کند».

526. السنن الکبري- به نقل از ابو فاخته-: در نبرد صفّين، اسيري را نزد علي عليه السلام آوردند. [آن اسير] گفت: مرا به زجر مکشيد. علي عليه السلام فرمود: «تو را به زجر نمي کشم. به درستي که از خداوند، پروردگار جهانيان مي ترسم». پس او را رها کرد و سپس فرمود: «آيا در تو خيري هست که بيعت کني؟»

527. المصنف- به نقل از يزيد بن بلال-: به همراه علي در صفّين حضور داشتم.وقتي اسيري را نزد او مي آوردند، مي فرمود: «تو را به زجر نکُشم. به درستي که از خداوند، پروردگار جهانيان، مي ترسم»، و سلاح وي را مي گرفت و او را سوگند مي داد که [ديگر] با او پيکار نکند و به وي، چهاردرهم مي بخشيد.

[صفحه 622]

528. المصنّف- به نقل از ابوجعفر-: در نبرد صفّين، هرگاه اسيري را نزد علي مي آوردند، چارپا و سلاح او را مي گرفت و از او پيمان مي گرفت که باز نگردد.سپس آزادش مي کرد.

529. امام علي عليه السلام- پس از وا داشتن [مردم] به جنگ در صفّين-: کشته ها را مُثله مکنيد. هنگامي که به بارانداز اين گروه رسيديد، پرده دري مکنيد، به خانه ها وارد نشويد، و چيزي از اموالشان مستانيد، مگر آنچه در لشکرگاهشان يافتيد؛ و زني را با آزار، به هيجان وا مداريد، گرچه به ناموس شما دشنام گويد و به فرماندهان و نيکان شما فحش دهد؛ چرا که نيرو و توان و عقل هايشان کم است وما دستور داشته ايم که حتي اگر آنان مشرک باشند، با آنها کاري نداشته باشيم؛ و اگر کسي متعرّض زني شود، بدان کار سرزنش شود، و نسل هاي پس از او نيز سرزنش شوند.

530. تاريخ الطبري- در گزارش رُخداد جمل-: احنف بن قيس و فرزندان سعد، با شتاب به سوي علي بيرون رفتند، در حالي که حرقوص بن زهير را منع مي کردند (آنان نبرد با علي بن ابي طالب را روا نمي دانستند). پس [حرقوص] گفت: اي علي! مردم ما در بصره گمان مي کنند که اگر فردا بر آنان پيروز شوي،

[صفحه 623]

مردانشان را مي کُشي وزنانشان را به اسارت مي گيري! فرمود: «از مانندِ من واهمه ي چنين کارهايي نباشد؛ و آيا اين کار سر مي زند، جز از کسي که سرْ باز زده و کافر شده؟! آيا سخن خداوند- عزّ وجلّ- را نشنيده اي که: "بر آنان تسلّطي نداري، مگر کسي که روي بگردانَد و کفر ورزد"؟».

531. الکامل في التاريخ: در ميان خوارج، چهل مرد زخمي بود. پس علي عليه السلام فرمان داد تا آنان را وارد کوفه کنند و مداوا کنند تا بهبود يابند.

[صفحه 624]


صفحه 621، 622، 623، 624.