پارسايي و احتياط در هزينه كردن از بيت المال











پارسايي و احتياط در هزينه کردن از بيت المال



282. امام علي عليه السلام- در نامه اش به کارگزارانش-: قلم ها را تيز کنيد؛ سطرها را به هم نزديک سازيد؛ [در نگارش] براي من، زيادي ها را حذف کنيد و به معنا بنگريد، و بپرهيزيد از زياده نويسي؛ چرا که بيت المال مسلمانان، زيان بر نمي تابد.

283. احقاق الحق: امير مؤمنان، شبي وارد بيت المال شد و تقسيم اموال را مي نوشت. طلحه و زبير بر او وارد شدند. چراغي که در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغي از خانه اش آوردند. طلحه و زبير، سبب را پرسيدند: فرمود: «روغنِ چراغ، از بيت المال بود. سزاوار نيست با شما با روشنايي اش همنشيني کنم».

284. مکارم الاخلاق- به نقل از عقيل بن عبدالرحمان خولاني-: عمّه ام همسر عقيل پسر ابو طالب بود. بر علي عليه السلام در کوفه وارد شد و او بر پالان کهنه ي الاغي نشسته بود. گويد: در اين هنگام، همسر علي از قبيله بني تميم، داخل شد. به وي گفتم: واي بر تو! خانه ات پُر است از وسايل و امير مؤمنان، بر پالان کهنه ي الاغي نشسته است؟ زن گفت: مرا سرزنش منما. به خدا سوگند، نمي بيند چيزي را که به چشمش ناآشناست، جز آن که آن را مي گيرد و در بيت المال قرار مي دهد.

285. فضائل الصحابة- به نقل از اعمش-: علي عليه السلام صبحانه و شام مي خورد،

[صفحه 446]

و او از غذاهايي مي خورد که برايش از مدينه مي آوردند.

286. الغارات- به نقل از بکر بن عيسي-: علي عليه السلام مي فرمود: «اي کوفيان! اگر از پيش شما بيرون رفتم بجز با مرکب، بار سفر و غلامم، پس من خيانت پيشه ام». هزينه ي زندگي اش را از محصولات او در مدينه از منطقه ي يَنْبُع مي آوردند.

287. الجمل- به نقل از ابو مخنف لوط بن يحيي، به نقل از استادانش-: هنگامي که امير مؤمنان، تصميم گرفت به سوي کوفه برود، در ميان بصريان به پا خاست و فرمود: «اي مردمان بصره! از چه مي خواهيد بر من خُرده گيريد؟» يا به لباس و ردايش اشاره کرد و فرمود: «به خدا سوگند، اين دو از نخ ريسي همسرم است. از چه مي خواهيد بر من خُرده گيريد اي بصريان؟»، و اشاره کرد به کيسه اي که در دستش بود و خرجي اش در آن قرار داشت. آن گاه فرمود: «به خدا سوگند، اين، از محصولات من در مدينه است. پس اگر از نزد شما بيرون روم و بيش از آنچه مي بينيد با من باشد، پس نزد خداوند، از خيانتکارانم».

288. تاريخ دمشق- به نقل از عنتره-: بر علي در منطقه خُوَرْنَق (مکاني در کوفه) وارد شدم و جامه ي کهنه ي حاشيه داري بر تن داشت و در آن مي لرزيد. گفتم: اي اميرمؤمنان! خداوند براي تو و خانواده ات، در اين مال، بهره اي قرار داده و تو با خود، چنين مي کني؟ فرمود: «به خدا سوگند، من چيزي از مال شما برندارم، و اين نيست، مگر همان جامه اي که از خانه ام برداشتم» يا گفت: «از مدينه».

[صفحه 447]

289. الغارات- به نقل از زادان-: به همراه قنبر، نزد علي عليه السلام رفتم.پس قنبر گفت: اي امير مؤمنان! به پاخيز که برايت چيز گران بهايي پنهان کرده ام. فرمود: «آن چيست؟». گفت: به همراهم برخيز.

علي عليه السلام به پاخاست و به سوي خانه اش رفت. در اين هنگام، کيسه هايي پُر از جام هاي طلا و نقره ديد. قنبر گفت: اي امير مؤمنان! تو چيزي را وا نمي گذاري، مگر آن که آن را تقسيم کني. از اين رو، اينها را براي شما ذخيره کردم.

علي عليه السلام فرمود: «دوست داشتي به خانه ام آتش بسيار وارد سازي». سپس شمشير کشيد و بر جام ها فرود آورد و جام ها دو قسمت يا سه قسمت شدند. آن گاه فرمود: «اينها را قسمت قسمت کنيد». انجام دادند.

آن گاه، اين سروده را بر زبان آورد:

«اين دستچين من است و بهترينش در آن است/در حالي که هر ميوه چيني دستش به هانش است.

اي سفيد (نقره)! ديگري را فريب ده! اي زرد (طلا)! ديگري را بفريب!».

290. الاختصاص- در گزارش غذاي امام علي عليه السلام-: صداي بريان کردن گوشت را در خانه اش شنيد. پس به پا خاست و مي گفت: «بر گردن علي بن ابي طالب است برياني گوشت سينه؟». راوي گويد: خانواده اش برآشفتند و گفتند: اي اميرمؤمنان! در قبيله ي همسرت [فلاني] شتري کشته شده و خانواده اش برايش هديه آورده اند. فرمود: «بخوريد، گوارا و پاکيزه!».

291. تاريخ دمشق- به نقل از عبدالرحمان بن ابي بکره-: علي بن ابي طالب از بيت المال ما (بصره)، چيزي برنداشت تا زماني که از ما جدا شد، جز پوستيني پست، يا لباسي سياه از منطقه ي دارابگرد [در شيراز].

[صفحه 448]

292. الغارات- به نقل از ابو رجاء-: علي عليه السلام شمشيري را به بازار آورد و فرمود: «چه کسي اين را از من مي خرد؟ اگر بهاي لباسي داشتم، اين را نمي فروختم». به وي گفتم: اي اميرمؤمنان! من به شما لباسي مي فروشم و نسيه مي دهم تا زماني که سهمت [از بيت المال] بيايد. پس به وي فروختم تا هنگام تقسيم بيت المال شد. وقتي سهمش را گرفت، حقّ مرا پرداخت.

[صفحه 452]


صفحه 446، 447، 448، 452.