توسعه آموزش و پرورش











توسعه آموزش و پرورش



در نظام علوي، توسعه ي فرهنگي بر توسعه ي اقتصادي، تقدّم دارد؛ زيرا افزون بر اين که توسعه ي اقتصادي بدون توسعه فرهنگي ممکن نيست، جامعه ي خفته و در جهل فرو رفته، نه از امکانات و زمينه ها و بايسته هاي اقتصادي برخوردار است، و نه بر چگونگي بهره وري از آن، چيره، و نه بر ضرورت بهره وري و استفاده از آن، آگاه. توسعه ي فرهنگي و آموزش

[صفحه 45]

و پرورش، نياز جان و خرد انساني است و توسعه ي اقتصادي، خواست تن؛ و روشن است که نياز جان و خرد، بر نياز جسم و تن، مقدّم است.

امام علي عليه السلام، دانش را پايه و اساس همه ي خوبي ها و کاميابي هاي مادّي و معنوي، و معيار ارزشيابي انسان مي دانست و معتقد بود که جهل، ريشه ي همه ي بدي ها و ناکامي هاست:

قيمة کلّ امرئ ما يعلمه.[1] .

ارزش هر انسان به اندازه ي چيزي است که مي داند.

العلم أصل کلّ خير. الجهل أصل کل شرّ.[2] .

دانش، پايه ي هر خوبي و ناداني پايه ي هر بدي است.

همچنين تأکيد داشت که نياز مردم به دانش و تحصيل اخلاق شايسته، بيش از نيازهاي اقتصادي آنهاست:

إنّ النّاس إلي صالح الأدب أحوج منهم إلي الفضة والذهب.[3] .

به درستي که مردم، به فرهنگ نيکو نيازمندترند از طلا و نقره.

انّکم إلي إکتساب الأدب أحوج منکم إلي إکتساب الفضّة والذهب.[4] .

به درستي که شما به کسب ادب و فرهنگ، نيازمندتريد از کسب طلا و نقره.

اگر مسئله را از زاويه ديگر بنگريم، در آموزه هاي الهي به اين نکته تصريح شده است که فلسفه ي وحي و راز نبوّت و چرايي حکومت در مکتب رسولان، آموزش و پرورش

[صفحه 46]

انسان ها، جهل زدايي و برانگيختن خِرَدهاست و علي عليه السلام که بيشتر از هر کسي ذهن، زبان و کردارش، مبيّن و مفسّر فرهنگ نبوي بوده است، اين حقيقت را به گونه اي بس زيبا در خطابه هايش برنموده است[5] و ضرورت پرداختن به فرهنگ و ادب مردمان، و تقدّم آموزش و پرورش بر آب و نان انسان، و تأکيد بر گسترش فرهنگ را در کنار ابعاد ديگر زندگي در سيره عملي خود نيز به روشني عرضه کرده است. چه زيباست کلام او که جامعه جاهلي را نماد جهل گستري و دانش کُشي مي داند، که بي گمان، جامعه نبوي، علوي و الهي بايد جز آن باشد.[6] .


صفحه 45، 46.








  1. ر.ک: علم و حکمت در قرآن و حديث، ص 30.
  2. همان جا (ح 15). براي آگاهي بيشتر با متوني که دلالت بر تقدّم توسعه فرهنگي بر توسعه اقتصادي دارند، ر.ک: فصل دوم از بخش اوّل آن کتاب.
  3. غرر الحکم، ح 3590.
  4. همان، ح 3835.
  5. از جمله ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ي 1 و 2.
  6. همان، خطبه ي 2.