به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان
106. امام علي عليه السلام- در عهدنامه اي به مالک اشتر، آن گاه که او را بر مصر گمارد-: بدترينِ وزيران تو آناني اند که براي بدکاران پيش از تو وزير بوده اند و در گناهان، با آنان شريک بوده اند. پس مبادا چنين کساني، محرم تو باشند که آنان، ياوران گناهکاران اند و برادرانِ ستمکاران، و تو جانشيني بهتر از ايشان خواهي يافت که در رأي و انجام دادن کار، مانند آنان باشد و گناهان و کردار بدِ آنان را بر عهده ندارد؛ کسي که ستمکاري را در ستم، يار نبوده و گناهکاري را در [صفحه 287] گناهش مددکار نبوده است. اينان، براي تو کم هزينه تر و کمک کارتر و مهربان تر و دلبستگي شان به ديگران، کم تر است. اينان را ويژه ي خلوت ها و مجلس هايت در نظر بگير. 107. امام علي عليه السلام- از نامه اش به رفاعه، قاضي او در اهواز-: بدان اي رفاعه که اين حکمراني، امانت است. هرکه در آن خيانت ورزد، نفرين خدا بر او باد تا روز رستاخيز، و هرکس خيانتکاري را به کار گمارد، حقيقتاً محمّد صلي الله عليه وآله در دنيا و آخرت، از او بيزار است. 108. امام علي عليه السلام- در توصيف حق-: مي دانيد که شايسته نيست بخيل، بر ناموس، جان ها، غنيمت ها، احکام و پيشواييِ مسلمانان، ولايت يابد تا در مال هاي آنان، حريص گردد؛ و نه نادان، تا به ناداني خويش، مسلمانان را به گمراهي بَرَد؛ و نه ستمکار، تا به ستم، عطاي آنان را بِبُرد؛ و نه بي عدالت در تقسيم مال، تا به گروهي ببخشد و گروهي را محروم سازد؛ و نه آن که به خاطرِ حکم کردن، رشوه ستانَد، تا حقوق را پايمال کند و آن را چنان که بايد، نرساند؛[1] و نه آن که سنّت را ضايع سازد و امّت را به هلاکت در اندازد. 109. امام علي عليه السلام- از حکمت هاي منسوب به ايشان-: آن که نزديکانش فاسد شوند، مانند کسي است که آب در گلويش گير کند [و راه علاجي نيابد]؛ چرا که هرچه در گلو گير کند، با آب برطرف شود. 110. امام علي عليه السلام: آفتِ کارها، ناتواني کارگزاران است. 111. امام علي عليه السلام: در کارهايت، بر تنبل ها تکيه مکن. 112. امام علي عليه السلام: آن که وزيرش به او خيانت ورزد، مديريتش نافرجام گردد. 113. امام علي عليه السلام: دروغگويي سفيران، تباهي به بار آورد، مقصود را از بين بَرد، دورانديشي را برهم زند و تصميم را بشکند. [صفحه 288]
105. امام علي عليه السلام: مغيرة بن شعبه، به من پيشنهاد کرد معاويه را بر شام بگمارم و خود در مدينه باشم؛ ولي از آن، سرباز زدم، و هرگز خداوند نبيند که گمراهان را به ياري گرفته ام.
صفحه 287، 288.