مباني حكومت بر دل ها











مباني حکومت بر دل ها



اسلام، دين حکومت است. آموزه هاي اين آيين الهي، به روشني بر اين مدّعا دلالت دارند؛ امّا بررسي دقيق متون (نصوص) اسلامي در ريشه يابي مبناي حکومت اسلام، نشان مي دهد که اسلام، بيشتر از آن که بر «تن»ها حکومت کند و سلطه ي بر مردمان را با اقتدار سياسي پيشه سازد، حکومت بر دل هاست. اصول اين نوع حکومت و کشورداري، همان مباني سياسي حکومتيِ اسلام است و مباني سياسي نظام علوي، چيزي جز مباني مديريت اسلامي نيست.

اسلام، آيين نامه ي تکامل مادّي و معنوي انسان است. بنيادي ترين عنصر اين آيين نامه، محبّت است. نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامي و برنامه هايي که دين الهي براي پيشرفت جامعه انساني رقم زده است، به حدّي است که امام باقر عليه السلام، دين اسلام را جز محبّت نمي داند و تصريح مي کند که:

هل الدين الّا الحب؟[1] .

آيا دينداري، جز دوستي و مهرورزي است؟

[صفحه 36]

از نگاه علي عليه السلام، ستون هاي اصلي اسلام و اصول برنامه هاي تکامل آفرين آن، بر پايه ي محبّت خداوند، استوار است. او در اين زمينه مي فرمايد:

ان هذا الاسلام دين اللَّه الذي اصطفاه لنفسه، واصطنعه علي عينه وأصفاه خيرة خلقه، وأقام دعائمه علي محبّته.[2] .

اسلام، دين خداوند است که آن را براي خود برگزيد و به ديده ي عنايت خويش، آن را بپروريد، و بهترين آفريدگان خود را ويژه ي آن ساخت و ستون هايِ آن را بر دوستي خود، استوار داشت.

پيشوايان ديني و رهبران راستين سياسي امّت اسلامي، جلوه هاي محبّت مردم به آفريدگارند و مهرورزي مردم به آنان، مهرورزي به خداست. بر اين اساس، پايگاه اصلي حکومت اسلامي، فراتر از بيعت و رأي مردم است. حکومت اسلامي، ريشه در عشق و محبّت مردم دارد؛ واين است راز آن همه تأکيد قرآن و احاديث اسلامي بر محبّت اهل بيت عليهم السلام.

از سوي ديگر، روشن است که محبّت، امري دستوري نيست. چنين نيست که بتوان انسان را با بخش نامه اي، بر خلاف کشش دروني او، به مهرورزي به کسي يا چيزي وا داشت.

انسان، عاشق زيبايي هاست. عشق به زيبايي، در اعماق جان انسان است. او به گونه اي فطري، همه ي زيبايي هاي مادّي و معنوي را دوست دارد. بدين سان، اگر بينش، منش و کردار کسي را زيبا ديد، به او عشق مي ورزد، و اگر نازيبا ديد، از او روي برمي تابد. اين، مقتضاي فطرت اوست، مگر اين که فطرت او ديگرسان شود.

از اين جا در مي يابيم که راز تأکيد بر محبّت اهل بيت، و فلسفه ي وجوب دوستي آن

[صفحه 37]

بزرگواران، ترغيب به شناخت واقعي آنهاست؛ چرا که منش، رفتار و تعامل آنان با مردمان، آن سان زيبا و کشش آفرين است که شناخت بي پيرايه و واقعيْ همان، و دلبستگي و سپس وابستگي، همان. نمي شود آن همه زيبايي نهفته در رفتار علي عليه السلام را ديد، شناخت و بدو عشق نورزيد؛ مگر کسي که وجدان انساني را از دست داده باشد و فطرت پاک و پيراسته اش را آلوده ساخته باشد. راز آن همه شيدايي، شيفتگي و دلدادگي مردمان به علي عليه السلام، در همين است، و روشن است که اين عاشقان، در گستره ي تاريخ، از همه گونه اي هستند و فراتر از مرزهاي عقيده و باورها، اين شيفتگان، از همه ي مکتب ها هستند؛ چون زيبايي و عشق بدان، و نيز عشق به علي عليه السلام که برترين جلوه ي آن زيبايي است، مرز ندارد.

کردار علي عليه السلام در دوران زندگي، سرشار از حقگرايي، حق مداري و حق گستري است؛ بويژه که در روزگار کوتاه حکومتش، زيباترين چهره ي انسانيِ حکومت مبتني بر ارزش هاي انساني را به نمايش گذاشت. مگر مي شود جمالِ جميل علي عليه السلام و جلوه ي آن جمال را در حکومت علي عليه السلام نگريست و بدان عشق نورزيد؟!

اکنون و پيش تر از آن که متون حديثي و تاريخي سياست علوي را گزارش کنيم، آهنگ آن داريم تا مباني سياسي امام را در کشورداري، مرور کنيم. اين نگاه،بس گذراست، در حدّ توان و مجال. واگويي اين مباني، به واقع، بَر نمودن راز آفرينش زيبايي ها و جاذبه هاي علي عليه السلام است و نشان دهنده ي اصول سياسي حکومت بر دل ها. بدان اميد که مسئولان نظام جمهوري اسلامي، بويژه در اين سال که با نام زيبايِ علي عليه السلام درآميخته است، در هر چه بيشتر شناختن، شناساندن و نزديک شدن به اين زيبايي ها تلاش کنند و در نزديک کردن واقعِ زندگاني سياسي و اداري و مسئوليت گذراي خويش به او بکوشند، و بدين سان، دورنمايي از چهره ي زيبايِ حکومت علوي را براي ارائه به جهانيان، رقم زنند.

[صفحه 38]


صفحه 36، 37، 38.








  1. دعائم الاسلام، ج 1، ص 71؛ دوستي در قرآن و حديث، ص 259: «نقش دوستي در سرنوشت انسان».
  2. نهج البلاغه، خطبه ي 198؛ دوستي در قرآن و حديث ص 309: «اسباب خدادوستي».