اوج قدرت رهبري در اوج تنهايي











اوج قدرت رهبري در اوج تنهايي



اکنون و در پايان اين تحليل گذرا، سزاوار است به نکته اي بس مهم و ارجمند در سياست علوي و پيشوايي اميرالمؤمنين بپردازيم. نديده ام که کسي بدين نکته آگاهي يافته باشد و يا به روشني و صراحت، در رهبري امام علي عليه السلام، آن را مطرح کرده باشد. اين نکته ي تأمّل برانگيز و اعجاب آور، توانِ رهبري و قدرت مديريت و استوار گامي در پيشوايي امام

[صفحه 138]

علي عليه السلام در روزگاري است که تا بدين جا ابعاد آن رقم خورد.

اسناد تاريخي نشان مي دهد که علي عليه السلام، در دوران تنهايي، بالاترين، نيرومندترين و شکوهمندترين رهبري را رقم زده است. از اين رو، چون مي گوييم علي عليه السلام تنها ماند، نبايد چنين بپنداريم که با آن همه نافرماني ها، دردگذاري ها و گله مندي ها، علي عليه السلام خانه نشين شد، صحنه را رها کرد، و در ماه هاي پاياني حکومت، علناً قدرت رهبري و توان مديريت جامعه را از دست داد و تا هنگامه ي شهادت، تنها به دردگذاري، گله مندي از نافرماني ها و عدم حمايت مردمان و سستي نخبگان، بسنده کرد. هرگز!

متون تاريخي و اسناد فراوان گزارش دهنده ي سيره ي علوي، نشان دهنده ي آن است که پرتلاش ترين و سخت کوشانه ترين روزگار دوران حکومت علي عليه السلام، روزگار تنهايي اوست. هرگز بر قهرمان بي بديل صحنه هاي نبرد و چيره دست ترين چهره ي گردونه هاي سختي و دشواري، يأس حاکم نشد. يک تنه، خلأها را پُر کرد، سخن گفت، حماسه ها سرود، و راهي را که در روز اوّل حکومت اعلام کرده بود، تا آخرين لحظه زندگي ادامه داد و دمي آرام نگرفت و فارغ ننشست.

در جامعه اي که بخش عظيمي از خواص و نخبگان با او همدلي و همراهي نکردند و عوام دنباله رو آنها، در فضايي آکنده از شبهه ي جنگ با اهل قبله و نبرد با چهره هاي باسابقه و گاه مقدّس نما، به سستي و نافرماني روي آوردند و رزم آوران، پس از گذار از سه جنگ خونين بدون غنيمت، کاملاً فرسوده شدند؛ در هنگامي که امام، برترين ياران خود را از دست داده بود و شبيخون هاي مکرّر سپاه جهل مدار و ارزش ستيز معاويه و غارتگري هايش مردم را به ستوه آورده بود،امام، با اين همه، نستوه ايستاد و بر بسيج مردمان عليه ستمگري ها و جنايت هاي معاويه تأکيد کرد و در چنين هنگامه ي آکنده از يأس و سستي و دلهره و بدون بهره گيري از ابزار خشونت، مردم را براي حضور مجدّد در

[صفحه 139]

جبهه ي نبرد با معاويه بسيج کرد. امام، بايد از چه توانِ رهبري و قدرت مديريت و جاذبه پيشوايي اي برخوردار باشد که در چنين هنگامي هم بتواند بايستد و در بسيج نيروها تا اين اندازه توفيق يابد!

آخرين سخنراني حماسه گستر و شورانگيز علي عليه السلام که قبل از اعزام مجدّد نيرو به صفّين انجام شده، گواه اين مدّعاست. نوف بکالي، چهره ظاهري امام به هنگام ايراد خطبه، و سخنان هيجانبار وي و چگونگي آرايش سپاه را چنين گزارش کرده است:

امير مؤمنان، اين خطبه را در کوفه بر ما ايراد کرد، در حالي که بر سنگي ايستاده بود که جَعْده، پسر هبيره ي مخزومي، آن را برپا داشته بود؛ و جامه اي پشمين بر تن داشت و حمايل شمشيرش از ليف خرما بود و در پايش نعليني از ليف خرما.

نشان سجده بر پيشاني اش، همچون داغ شتر بر سر زانو بود.

نوف مي گويد و آن گاه امام، در پايان سخن، با صدايي در فراز فرياد زد: الجهاد، الجهاد، عباد اللَّه... وانّي معسکر في يومي هذا؛ فمن أراد الرواح إلي اللَّه فليخرج.

جهاد، جهاد، بندگان خدا!... من همين امروز لشکر آماده مي کنم. هرکه مي خواهد، به سوي خدا پر کشد، بيرون شود.

آن گاه سازماندهي سپاه را بدين گونه گزارش مي کند:

براي حسين، ده هزار سپاه، و براي قيس بن سعد، ده هزار سپاه، و براي ابو ايّوب، ده هزار سپاه قرار داد و براي ديگران هم رقم هاي ديگر، و آماده ي بازگشت به صفّين بود و جمعه نيامده بود که ابن ملجم، او را ضربت زد. سپاهيان بازگشتند و ما چون گوسفنداني شبانِ خود را از دست داده بوديم

[صفحه 140]

که گرگ ها از هرسو آنان را مي ربودند.[1] .

بدين سان و برپايه ي آنچه آمد، اظهارات دردمندانه امام و گله هاي مکرّر او از اصحاب، به دليل ضعف و اظهار عجز از رهبري و اداره مردم با آن ويژگي ها که ترسيم شد، نبود؛ بلکه امام به جاي به کارگيري زبان خشونت و شمشير براي بسيج مردم، از اين زبان، در جهت به حرکت درآوردن آنان، بهره مي گرفت. بسيج نيرويي سنگين در شرايطي که شرح آن گذشت، در مدّتي کم تر از يک هفته به شهادت آن حضرت، نشان دهنده ي توانمندي فوق العاده حضرت در بسيج توده هاي مردم از يک سو، و موفّقيت سياست هاي علوي در کشورداري از سوي ديگر است. آنچه آمد، نگاهي بود گذرا به زمينه ها، علل و عوامل خوارشدن مردم در هنگامه اي بدان سان، و ترسيمي از سيره ي علوي در اداره کشور.

سخن را در اين زمينه به پايان مي بريم و از خداوند متعال در بهره گيري از معارف آفتابگون علوي و آموزه هاي درياوار آل اللَّه عليهم السلام، توفيق مي طلبيم.

[صفحه 142]


صفحه 138، 139، 140، 142.








  1. ر.ک. موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، ج 7: «الفصل العاشر، آخر خطبة خطبها الإمام»؛ نهج البلاغه، خطبه 182.