فقدان ياران برجسته











فقدان ياران برجسته



مدير جامعه و پيشواي مردم، در چيرگي بر مشکلات و گشودن گره هاي اجتماعي، سياسي و... بيشتر از هر چيزي مرهون نيروهاي همگام و عناصر همراه در کادر رهبري است. وجود هوشمندانِ از خود گذشته و خردمندان تلاشگري که از سرِ اخلاص با پيشوا همراهي کنند و در گردونه هاي دشوار، ايثار کنند، در پيشبرد مديريت جامعه، نقشي شگرف ايفا خواهند کرد. نقش اين گونه کسان در زدودن ابهام ها، رساندن پيام ها، تبيين موضع ها و ايجاد تحرّک در نيروها که به گونه اي غير مستقيم، آرمان هاي رهبري را در

[صفحه 136]

جامعه عينيت مي بخشند، بسي مهم است. در کشاکش نبرد صفّين، نقش خطابه ها و حماسه سرايي هاي کساني چون مالک اشتر، هاشم بن مرقال و... روشن است و گواهي بر آنچه گذشت.

سوگمندانه، امام علي عليه السلام در اواخر حکومت خود، اين گونه کساني را ديگر همراه ندارد. برجسته ترين ياران امام که زبان هايي گويا داشتند و مفسّران موجّه راه امام بودند، ديگر نيستند. جاي مالک اشتر، عمّار، هاشم بن مرقال، محمد بن ابي بکر، عبداللَّه بن بديل، زيد بن صوحان و... در ميان ياران امام، خالي است. ديگر آن خطابه هاي پرشور، انگيزاننده و تحرّک آفرين، در ميان سپاه به گوش نمي رسد، و از سوي ديگر، کم نبودند سلسله ي عنصرانِ کژانديش، انحراف آفرين و گاه بيماردلانِ تيره جان که اشکال مي تراشيدند و سستي مي آفريدند.

امام، در پي اين گونه جوآفريني ها، اشکال تراشي ها و تن زدن از همراهي هاست که از سرِ سوز و درد، از آن بيداردلان سپيده جان، از آن بصيران و زمزمه گران شب و شيران روز، و يکّه تازان ميدان عمل و رزم آوران صحنه هاي نبرد، ياد مي کند و مي گويد:

کجايند مردمي که به اسلام دعوت شدند و پذيرفتند و قرآن خواندند و آن را در [دل هاي خود] استوار ساختند و به سوي نبرد، بسيج شدند و مانند روي آوردن ماده شتر به بچّه ي خود، به سويش شتافتند. شمشيرها را از نيام برآوردند و گروه گروه و صف در صف، اطراف زمين را گرفتند؟

برخي از آنان، نجات يافتند و برخي ديگر مُردند. نه به زندگان مژده داده شدند و نه بر مردگان، تعزيت داده شدند. چشمانشان از گريه، تباه و شکم هاشان از روزه، لاغر و لب هاشان از دعا، خشک بود. از شب زنده داري، رنگشان زرد بود، بر رخسارشان، گَرد خشوع [آشکار بود]. اينان اند برادران من که رفته اند. پس سزاست که تشنه ي ديدارشان

[صفحه 137]

باشيم و بر جدايي شان، انگشت بر دهان گيريم.[1] .

و در فرجام سخن سرشار از دردگذاري اي که در واپسين روزهاي حيات خود ايراد کرده، فرمود:

کجايند برادران من که راه حق پيمودند و بر حقيقتْ [از دنيا] رفتند؟ کجاست عمّار؟ کجاست پسر تيهان؟[2] و کجاست ذوالشهادتين؟[3] و کجايند همانندان ايشان از برادرانشان که با يکديگر، پيمان مرگ بستند و سرهايشان به فاجران هديه شد؟[4] .

اين نکته را نيز بيفزاييم که بخشي از ياران و رزم آوران سپاه امام علي عليه السلام، خوارج بودند که آنان نيز پس از جريان صفّين، در مقابل امام ايستاده بودند و برخي شان در آن روزگار يا در نهروان، کشته شده بودند و برخي خانه نشين شده بودند. بدين سان، علي عليه السلام تنها بود، تنهايِ تنها، بدون ياران رزم آور، سخنوراني حماسه آفرين، و حماسه سازاني خِردورز و نستوه...


صفحه 136، 137.








  1. نهج البلاغه، خطبه 121.
  2. مالک بن تيهان انصاري از صحابيان بدر که در صفّين شهيد شد.
  3. خزيمه بن ثابت انصاري که در بدر و جنگ هاي ديگر شرکت داشت و در صفّين، به شهادت رسيد و پيامبر صلي الله عليه وآله گواهي او را برابر گواهي دو تن دانست.
  4. موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، ج 7، ص 151: «آخر خطبة خطبها الإمام».