شجاعت علي











شجاعت علي



شجاعت علي (ع) از عجايب روزگار است و ذرّه اي ترس در وجود ايشان نبود چنان که در جنگ هـاي بـدر و احـد و حـنـيـن کـه حضرت در سنين بين 20 تا 25 سالگي بود آن چنان بيني قـهـرمـانـان و پـهـلوانـان مـشـرک را بـه زمـيـن مـاليـد کـه سـال هـا کـيـنـه عـلي (ع) را در سـيـنـه داشـتـنـد تـا ايـن کـه در جـنـگ هـاي جمل، صفين و نهروان و سپس با به شهادت رساندن علي (ع) و فرزندانش اين کينه ها را ظاهر کردند.

مـبـارزه حـضـرت در جـنـگ احـد چـنـان اعـجـاب آور بـود کـه جبرئيل (ع) در آسمان ندا کرد:

«لا فَتي اِلاّ عَلِيُّ لا سَيْفَ اِلاّ ذُوالْفَقارِ»

آن حـضرت در سخني فرموده است: سوگند به خدايي که جان پسر ابي طالب به دست اوسـت هـزار ضـربـت شـمـشـيـر بـر من آسان تر است از مرگ در بستر که در غير طاعت خدا باشد.[1] .

ابـن ابـي الحـديـد پـس از نـقـل ايـن سـخـن مي گويد: بدان که اين سوگند حضرت، به مـقـتـضـاي شجاعت خارق العاده اي است که خداوند به او بخشيده بود و او مي خواست ياران خـود را تـشـويـق کـنـد و بـرانـگـيـزد تـا طـبيعت آنها را نيز مناسب طبع خود سازد و آنان را مـثـل خـود جـراءت بـر کارزار بخشد، اما هيهات که آنان آن گونه که حضرت مي خواست از عهده برنمي آمدند.[2] .

آن حـضـرت هـمـچـنـيـن فـرمـود: اگـر هـمه عرب براي جنگ با من اقدام کنند من به آنان پشت نـخـواهـم کـرد؛ و در هـمه جنگ ها زره اي که پشت نداشت بر تن مي کرد و مي فرمود: من هيچ گاه در جنگ پشت نکرده و نخواهم کرد تا زره من احتياج به پشت داشته باشد.

ضـربـات آن حـضـرت (ع) آن قـدر کـاري بـود کـه دشـمـن در ضـربـه اول کـشته مي شد و هرگاه از بالا مي زد تا بيني او را مي شکافت و اگر از عرض مي زد کمر او را دو نيمه مي ساخت.[3] .

عمر درباره شجاعت علي (ع) سخني حق بر زبان رانده است:

«لَوْلا سَيْفُهُ لَما قامَ عَمُودُ الاِْسْلامِ»[4] .

اگر شمشير علي (ع) نبود، اسلام استوار نمي شد.

از امـام صـادق (ع) روايت است که قنبر غلام علي (ع) آن حضرت را بسيار دوست مي داشت. روزي چـون عـلي (ع) بـيـرون رفت، قنبر با شمشير به عنوان محافظت پشت سر حضرت حـرکـت مـي کـرد، حـضـرت علي (ع) ملتفت شد فرمود: چرا آمدي؟ عرض ‍ کرد: آمده ام که از شـمـا مـحـافـظـت کـنـم. حـضـرت فـرمـود: واي بـر تـو مـرا از اهـل آسـمان ها حراست مي کني يا از اهل زمين؟ اهل زمين که قدرت زيان رساندن بر من ندارند مـگـر بـه خـواسـت خـدا و تـو را قـدرتـي نـيـسـت کـه مـرا از اهل آسمان ها نگهباني نمايي و آنها هم بدون اذن خدا قدرت زيان رساندن به من را ندارند، بازگرد. پس قنبر به دستور حضرت بازگشت.[5] .









  1. نهج البلاغه، خطبه 122.
  2. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 7، ص 301.
  3. النهايه، ج 1، ص 149.
  4. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 12، ص 82.
  5. بحارالانوار، ج 41، ص 1.