عبادت علي











عبادت علي



شـخـصـيـت عـلي (ع) ثمره تربيت پيامبر خدا (ص) بود. از اين رو شخصيت او به شخصيت پيامبر (ص) پيونده خورده و در همه بنيان هايش، از بندگي، تفکر و ديگر مواضع از او مـايـه گـرفته بود. راه او را پيموده و رفتار او را الگو ساخته و در پي آن حرکت کرده بـود. راسـتـي چـه کـسـي از عـلي (ع) سـزاوارتـر کـه در مـتـن واقـعـيـت بـه طـور کـامـل سـنـّت نـبـوي را تـبلور بخشد. اکنون که از بندگي علي (ع) سخن مي گوييم و از رابـطه و عشق او به خدا حرف مي زنيم، نمونه هايي را يادآور مي شويم تا بلنداي قلّه عظيمي را که او صعود کرده، بهتر دريابيم.

امام سجاد (ع) با اين که از کثرت عبادت، لقب زين العابدين گرفته بود، فرمود:

«وَ مَنْ يَقْدِرُ عَلي عِبادَةِ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبٍ»

چه کسي قادر است عبادتي مانند عبادت علي (ع) داشته باشد.

ابو درداء از اصحاب علي (ع) مي گويد: من حضرت را در نزديکي درختان بني نجّار ديدم کـه از خـدمـتـکـاران خـود دور و در مـکـانـي خـلوت بـه مـنـاجـات بـا خـدا مـشـغـول شـد. ابـتـدا چـنـد رکـعـت نـمـاز بـه جـا آورد سـپـس بـه دعـا مشغول شد و فرمود:

«آه چقدر سخت است آتشي که کبدها را مي سوزاند و گوشت ها را آب مي کند.»

پس اشک از چشمان شريفش جاري شد، بعد حضرت آن قدر گريه کرد که من حس و حرکتي از ايـشـان نـديـدم. بـا خـود گـفـتـم شايد حضرت خوابش برده است. نزديک او شدم ديدم حـضـرت نـظـيـر تـخته چوبي افتاده و حرکت نمي کند. با خود گفتم «انا لله و انا اليه راجـعـون» و بـا شـتـاب بـه مـنـزل حـضرت رفتم و آنچه را واقع شده بود به همسرش ‍ حـضـرت فـاطـمـه زهرا (س) عرض کردم و گفتم گويا علي (ع) دار فاني را وداع کرده، فـاطـمـه (س) فـرمـود: اي ابو درداء واللّه اين غش است که علي از خشيت خدا دچار شده است[1] ؛

نـمـاز حـضـرت از هـمـه افـراد، بيشتر و روزه اش زيادتر بود. پيشاني مبارکش از زيادي سـجـده پينه بسته بود و نسبت به اداي مستحبات خصوصاً نماز شب جدّيتي فراوان داشت. در ليـلة الهـريـر در جـنـگ صـفين براي ايشان زيراندازي انداخته بودند و حضرت بر آن ايستاده و نماز مي خواند. در آن حال، تير از چپ و راست او مي گذشت و بر زمين مي افتاد و آن حـضـرت اهـمـيـتـي بـه آن هـا نـمـي داد و بـه نـمـاز خـود مشغول بود.

امام درباره عبادت خود عرضه مي دارد:

«خـدايـا تـو را از تـرس جـهـنـّم و نـيـز بـه تـمـنـاي بـهـشت بندگي نمي کنم، لکن به دليل اهليّت تو براي عبادت، تو را بندگي مي کنم.»[2] .

«نـوف بـکـالي» روايـت مـي کـند که: «شبي را نزد امير مؤمنان (ع) به سر بردم. او تـمام شب را به نماز مشغول بود و هر ساعتي که مي گذشت بيرون مي رفت و به آسمان مـي نـگـريـسـت و قـرآن تـلاوت مـي نمود. چون پاسي از شب گذشت نزد من آمد و گفت: اي نوف! خفته اي يا بيدار؟ گفتم: بيدارم و شما را نظاره مي کنم.

فـرمـود: «اي نـوف! خـوشـا بـه حـال زاهـدان در دنيا، رغبت کنندگان به آخرت، آنان که فـرش زمـيـن را بـرگزيده و خاک آن را به سرگرفته و آب آن را عطر ساخته اند. قرآن لبـاس ‍ رويـيـن و دعـا پـوشـش زيـريـن آنـهـا اسـت و چـون عـيـسـي بن مريم از دنيا بريده اند.»[3] .

توجه آن حضرت به عبادت خداي متعال چنان بود که هرگاه وقت نماز فرا مي رسيد، چهره مـبارکش متغير مي شد و بر خود مي لرزيد. به او گفتند: اين چه حالتي است که به شما دست مي دهد؟

فـرمـود: «وقـت اداي امانت الهي رسيده است. امانتي که خداوند بر آسمان ها و زمين عرضه نمود و آنها از پذيرش آن امتناع کردند و انسان با ضعف و ناتواني خود، آن را پذيرفت و نمي دانم آيا به خوبي از عهده آن برمي آيم يا نه؟»[4] .

از امـام صـادق (ع) روايـت اسـت کـه: «علي (ع) در اواخر عمر شريفش هر شبانه روز هزار رکعت نماز مي خواند.»[5] .









  1. بحارالانوار، ج 41، ص 12 ـ 11.
  2. بحارالانوار، ص 14.
  3. بحارالانوار، ص 16.
  4. بحارالانوار، ص 17.
  5. بحارالانوار، ص 23.