علي شخصيت دو نيرويي











علي شخصيت دو نيرويي



علي (ع) از مرداني است که هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نيرومند است. شايد در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه اي به نيرومندي جاذبه و دافعه علي پـيـدا نـکـنـيـم، دوسـتـاني دارد عجيب، تاريخي و فداکار که جان دادن در راه او را آرمان و افتخار مي شمارند و در دوستي او همه چيز را فراموش کرده اند. از مرگ علي (ع) قرن ها مـي گـذرد، امـا ايـن جـاذبـه هـمچنان پرتو مي افکند و چشم ها را به سوي خويش خيره مي سازد.

از جـمـله مـجـذوبـيـن و شـيـفـتـگـان عـلي، مـيـثـم تـمـار اسـت کـه بـيـسـت سـال پـس از شـهـادت مـولي بـر سـر چـوبـه دار از عـلي و فـضـائل و سـجـايـاي انساني او سخن گفت. او از بالاي دار فرياد برآورد که بياييد از علي برايتان بگويم. مردم از اطراف براي شنيدن سخنان ميثم هجوم آوردند، حکومت ستمگر امـوي که منافع خود را در خطر ديد دستور داد که بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزي هـم بـه حـيـاتـش خاتمه دادند. تاريخ از اين قبيل شيفتگان براي علي (ع)، فراوان سراغ دارد.

ايـن جـذبـه هـا اخـتـصـاص به عصر خاصي ندارد، در تمام اعصار جلوه هايي از آن جاذبه نيرومند را مي بينيم که سخت کارگر افتاده است.

مـردي اسـت بـه نـام ابـن سـکـّيـت، از عـلمـا و بزرگان ادب عرب و هنوز هم در رديف صاحب نـظـران زبـان عـرب نـامـش بـرده مـي شـود. ايـن مـرد در دوران خـلافـت مـتـوکـل عـبـاسـي يـعـنـي ـ حـدود دويست سال پس از شهادت علي (ع) مي زيسته است. او در دسـتـگـاه مـتـوکـل مـتـهـم بـه تـشـيـّع بـود؛ امـا چـون بـسـيـار فـاضـل و بـرجـسـتـه بـود متوکل او را به عنوان معلّم فرزندانش انتخاب کرد. يک روز که فـرزنـدان مـتـوکـل بـه اتـفـاق ابـن سـکـيـت در حـضـور مـتـوکـل بـودند، متوکل ضمن اظهار رضايت از ابن سکيت، به خاطر آزمايش او که بفهمد چه عـقـيـده اي دارد، از او پـرسـيـد: ايـن دو فـرزنـد مـن نـزد تو محبوب ترند يا حسن و حسين، فرزندان علي [(ع)]؟

ابـن سـکـيـت از ايـن مـقايسه سخت برآشفت و خونش به جوش آمد؛ با خود گفت: کار اين مرد مـغـرور به جايي رسيده است که فرزندان خود را با حسن و حسين (ع) مقايسه مي کند، اين تـقـصـيـر مـن اسـت کـه تـعـليـم آن هـا را بـرعـهـده گـرفـتـه ام، در جـوابـِ متوکل گفت:

«به خدا قسم قنبر، غلام علي به مراتب از اين دو و از پدرشان نزد من محبوبتر است.»

مـتـوکـل در هـمـان جلسه دستور داد که زبان ابن سکيت را از پشت گردنش درآورند. تاريخ افـراد سـر از پـا نـشـناخته زيادي را مي شناسد که از سر اخلاص جان خود را در راه مهر علي (ع) فدا کرده اند.

عـلي (ع) به همين شدّت دشمنان سرسختي هم داشته است، دشمناني که از نام او به خود مـي پـيـچـيـدند. ناکثين، قاسطين و مارقين از اين نمونه بودند. شخصيت علي (ع) اينان را دفع مي کرد و اينان نيز هرگز طاقت تحمّل علي (ع) را نداشتند.