بر دوش پيامبر











بر دوش پيامبر



شـبـي پـيـامـبر خدا در منزل خديجه بود. مرا نزد خود خواند و هنگامي که نزد ايشان رفتم فـرمـود: اي عـلي هـمـراهِ مـن بـيـا! سـپـس خـود جـلو افـتـاد و مـن بـه دنبال ايشان حرکت کردم و کوچه هاي مکه را يکي پس از ديگري پشت سر گذاشتيم تا به خـانـه خـدا، کـعـبـه رسـيـديـم... در آن وقـتِ شـب مـردم هـمـگـي خـوابـيـده بـودنـد، رسول خدا مرا صدا زد و فرمود:

«اي عـلي، بـر دوش مـن بالا برو»، سپس خم شد و من بر دوش ايشان بالا رفتم و هر چه بـت بـود، بـه رو، بـر زمـيـن افـکـنـدم، آنـگـاه بـا پـيـامـبـر از کـعـبه بيرون آمديم و به منزل (حضرت) خديجه رفتيم. پيامبر خدا به من فرمود: «نخستين کسي که بت ها را در هم شکست جدّ تو ابراهيم بود و آخرين کسي که بت ها را شکست تو بودي»

بـامـداد روز بـعـد، هـنـگامي که اهل مکه به سراغ بت هاي خود رفتند، ديدند که بت هايشان بـرخـي شـکـسـتـه و پـاره اي وارونـه بـر زمـيـن افـتـاده و... گـفـتـنـد: ايـن اعمال از کسي جز محمد (ص) و پسر عمويش علي (ع) سر نمي زند و از آن پس ديگر بتي بر بام کعبه نرفت.[1] .









  1. بـحـارالانـوار، ج 38، ص 84 و مـنـاقـب ابـن شـهـرآشـوب، ج 2، ص 155. طـبـق نـقـل تـواريـخ شـکـسـتـن بـت هـا در دو نـوبـت انـجـام شـده اسـت و ايـن نقل مربوط به قبل از فتح مکه است.