برخي از فضايل علي











برخي از فضايل علي



علي (ع) در نظر گروهي از مورخان و سيره نويسان نخستين کسي است که مسلمان شده است و در اين مورد اختلافي هم هست که آيا او نخستين مسلمان بوده است يا ابوبکر و ما اين مطلب را در مباحث سيره پيامبر (ص) در جلد چهاردهم کتاب خود آورده ايم و تکرار آن لزومي ندارد و اينک ديگر فضايل او را بيان مي کنيم[1] .

مورد اجماع مورخان است که علي (ع) به سوي هر دو قبله نماز گزارده و هجرت کرده و در تمام جنگها غير از جنگ تبوک در التزام رکاب پيامبر (ص) بوده است. در جنگ تبوک هم رسول خدا (ص) او را براي مواظبت از خاندان خود در مدينه جانشين

[صفحه 3]

کرد و به او فرمود: تو نسبت به من داراي منزلت هارون نسبت به موسي هستي، جز اينکه پس از من پيامبري نيست و اين را گروهي از اصحاب روايت کرده اند.[2] و روايت شده است، که چون رسول خدا (ص) ميان مهاجران و انصار عقد برادري بست در هر مورد که دو نفر را برادر يکديگر معرفي مي کرد به علي (ع) مي فرمود: «تو در دنيا و آخرت برادر مني» و ميان خود و علي (ع) عقد برادري بست و به همين جهت بود که علي (ع) به اعضاي شورا فرمود: شما را به خدا سوگند مي دهم که آيا ميان شما کسي جز من هست که پيامبر (ص) به هنگام عقد برادري ميان مسلمانان او را برادر خود قرار داده باشد؟ همگان گفتند، به خداي خود سوگند مي خوريم که نه، و علي (ع) همواره مي گفت: من بنده ي خدا و برادر رسول خدايم و هيچ کس ديگر نمي تواند اين ادعا را بکند مگر آنکه دروغگو باشد.

بُريْدة و ابوهُريره و جابر و برأبن عازب و زيدبن ارقم هر کدام از رسول خدا (ص)روايت مي کنند که روز غدير خم[3] فرمود: «هر آن کس که من مولاي اويم علي مولاي اوست» و در روايت برخي ديگر از ايشان آمده که پيامبر (ص) فرموده است: «خدايا دوست بدار هر کس که علي را دوست مي دارد و دشمن بدار آن کس که علي را دشمن مي دارد».

قبلاً ضمن جنگ خيبر نوشتيم[4] که پيامبر (ص) فرمود: «فردا پرچم را به مردي خواهم داد که خدا و رسولش را دوست مي دارد و خدا و رسولش هم او را دوست

[صفحه 4]

مي دارند و گريزنده از جنگ نيست و خداوند به دست او فتح خواهد فرمود» و پرچم را به علي (ع) داد و خداوند خيبر را به دست او گشود.

پيامبر (ص) در جواني او را به يمن گسيل فرمود که عهده دار قضاوت ميان آنان باشد. او به پيامبر (ص) گفت: اي رسول خدا! من نمي دانم که قضاوت چيست؟ پيامبر (ص) با دست به سينه ي او زد و گفت: پروردگارا قلب او را هدايت و زبانش را به بيان حقيقت استوار فرماي، و علي (ع) هم مي گفت: سوگند به خدا که پس از آن در هيچ قضاوتي که ميان دو نفر انجام دادم گرفتار شک و ترديد نشدم.

و چون اين آيه نازل شد که خداوند مي فرمايد: «همانا به تحقيق خداوند اراده کرده است که از شما اهل بيت گناه را ببرد و شما را پاکيزه گرداند پاکيزه گردانيدني»[5] ، پيامبر (ص) فاطمه و علي و حسن و حسين- عليهما السلام- را در خانه ي ام سلمه فرا خواند و فرمود: خدايا اينان اهل بيت من اند خدايا گناه را از ايشان ببر و آنان را پاکيزه فرماي، پاکيزه فرمودني.

ابن عبدالبر گويد، گروهي از صحابه رسول خدا (ص) روايت کرده اند، که پيامبر (ص) به علي (ع) فرموده است: کسي جز مؤمن تو را دوست نمي دارد و کسي جز منافق تو را دشمن نمي دارد.

و رسول خدا (ص) به او فرمود: «در مورد تو دو گروه نابود مي شوند آن کس که در دوستي تو غلو و مبالغه کند و آن کس که به دروغ و دشمني ترا تکذيب کند»[6] .

و پيامبر (ص) به او فرمود: امت من در مورد تو گروه گروه مي شوند همچنانکه بني اسرائيل در مورد عيسي (ع). و از پيامبر (ص) روايت شده که فرموده است: «من شهر علمم و علي دروازه و در آن شهر است هر کس طالب علم است بايد از در علم وارد شود»[7] .

[صفحه 5]

و در مورد اصحاب خود مي فرمود: علي (ع) قاضي ترين ايشان است.[8] عُمر همواره از مسائل دشواري که علي (ع) براي حل آنها حضور نداشته باشد به خدا پناه مي بُرد. علي (ع) در مورد بانويي که شش ماه پس از عروسي فرزندي زاييد و عمر خواست او را سنگسار کند، گفت: خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد: «آبستني و از شير گرفتن او سي ماه است»[9] و درجاي ديگر مي فرمايد: «از شير گرفتن او دو سال است»[10] و حکم درباره ي آن زن جاري نشد.

علي (ع) از همه ي مردم به علم مواريث داناتر بود و در اين مورد اخباري از آن حضرت نقل شده است. از جمله موضوعي است که ابن عبدالبر با سند خود از زِربن حُبيشْ نقل مي کند، که دو مرد نشستند با يکديگر غذا بخورند، يکي از ايشان پنج گرده نان و ديگري سه گرده نان داشت، چون سفره را گشودند مرد ديگري از آنجا گذشت و سلام داد و به او گفتند بنشين غذا بخور او نشست و همراه ايشان غذا خورد و تمام هشت گرده نان را خوردند، چون آن مرد بخاست هشت درهم به ايشان داد و گفت: اين در قبال خوراکي که از شما خوردم، آن دو براي تقسيم ستيزه کردند، آن کس که پنج نان داشت گفت: پنج درهم از من و سه درهم از تو، آنکس که سه گرده نان داشت گفت: من راضي نخواهم شد مگر آنکه نيمي به من دهي، و قصه پيش علي (ع) بردند و داستان خود را گفتند، علي (ع) به آن يکي که سه قرص نان داشت فرمود: نان اين دوست تو بيشتر از نان تو بوده است به آنچه مي دهدت خوشحال باش، گفت: به خدا سوگند خوشحال نخواهم شد مگر به حق، علي (ع) فرمود: اگر حق باشد به تو فقط يک درهم مي رسد و هفت درهم از اوست، آن مرد گفت: سبحان الله اي اميرمؤمنان بسيار عجيب است از خودش سه درهم مي دهد و شما هم اشاره فرمودي سه درهم را بگيرم راضي نشدم، حال مي گويي يک درهم سهم من مي شود، علي (ع) فرمود: همينطور است، گفت: توضيح بده، فرمود: مگر هشت نان که به سه بخش تقسيم شود بيست و چهار بخش

[صفحه 6]

نمي شود؟ شما هر سه به طور مساوي از آن نان خورده ايد و نمي دانيم کدام بيشتر و کدام کمتر خورده ايد، چنين نيست؟ گفت: آري همينطور است، فرمود: تو هشت بخش را خورده اي و جمعاً نه بخش داشته اي و دوست تو هم هشت بخش خورده است و حال آنکه پانزده بخش داشته است، بنابراين ميهمان هفت بخش از نان او خورده است و يک بخش از نان تو، يک درهم به تو مي رسد و هفت درهم به او، آن مرد گفت: اکنون راضي شدم[11] .

روزي علي (ع) بر منبر بود، زني پيش آمد و گفت: برادر من شش صد دينار ارث باقي گذاشته است و به من فقط يک دينار داده اند و از اين موضوع شکايت کرد، علي (ع) فرمود: شايد برادرت يک زن و مادر و دو دختر و دوازده برادر و ترا داشته است؟ گفت: آري، فرمود: حق تو کامل پرداخت شده است[12] اين مسأله مشهور به مسأله ديناريه و منبريه است.

علي (ع) همچنين از کساني است که به روزگار رسول خدا (ص) قرآن را جمع فرموده و نوشته است، عثمان بن عفان و عبدالله بن مسعود و سالمم آزاد شده ابوحذيفةبن عتبةبن ربيعه هم اين کار را کرده اند.[13] .

از محمدبن سيرين نقل است، که چون با ابوبکر بيعت شد علي (ع) نسبت به بيعت با او امروز و فردا مي کرد ابوبکر کسي پيش او فرستاد و پيام داد چه چيز موجب تأخير تو از بيعت من شده است؟ آيا امارت و فرماندهي مرا خوش نداري؟ فرمود: چنين نيست ولي پيمان بسته ام و نذر کرده ام که ردا بر دوش نيندازم جز براي نماز تا آنکه همه قرآن را

[صفحه 7]

بنويسيم و جمع کنم. ابن سيرين مي گويد، به من خبر رسيده است که علي (ع) قرآن را به ترتيب نزول جمع آوري کرده است و اگر در دسترس قرار گيرد علم فراواني در آن يافت خواهد شد. در مورد علي (ع) اسماعيل بن محمد حميري اين ابيات را سروده است[14] .

«اگر شک و ترديدي داري که چه کسي از قريش از همگان در دين استوارتر بوده است از خود قريش سؤال کن. بپرس چه کسي از آنان زودتر از همه مسلمان شده و داراي علم بيشتر و خاندان و فرزندان پاکتر است. چه کسي در آن هنگام که قريش دين را تکذيب مي کردند و بت مي پرستيدند خداي يگانه را مي پرستيد؟. چه کسي در جنگ هنگامي که آنان مي گريختند پايداري مي کرد و چه کسي در سالهاي سخت که آنها بخل و امساک مي ورزيدند بخشنده بود. چه کسي از ايشان از لحاظ حکم دادن از همه عادلتر و از نظر وعد و وعيد از همه راستگوتر بود؟ اگر راست بگويند و اگر با حسودان رويارو نشوي خواهند گفت علي (ع)، مشروط بر اينکه با مردمي دروغگو و دشمن و منکر حق برخورد نکني».


صفحه 3، 4، 5، 6، 7.








  1. در چاپ کتاب نهاية الارب، مباحث سيره پيامبر (ص) در مجلدات شانزدهم، هفدهم و هيجدهم آمده است. رک: ص180، ج16، چاپ دارالکتب.
  2. صحيح مسلم، ص175، ج15، و رياض النضره، ص162، ج2.
  3. خُم: اصلا نام مردي است که اين آبگير که در جُحفه و ميان راه مکه و مدينه است به نام او نامگذاري شده است، در ص169، ج2، رياض النضره، از قول برأبن عازب آمده است که در سفري همراه پيامبر (ص) بوديم چون به غدير خم رسيديم دستور داده شد جمع شويم و براي رسول خدا (ص) زير درختي سجاده گستردند و چون رسول خدا (ص) نماز ظهر گزارد دست علي(ع) را گرفت و فرمود: آيا مي دانيد که من بر مؤمنان از خودشان بيشتر ولايت دارم؟ همگان گفتند: آري، فرمود: خدايا! من مولاي هر کس هستم علي هم مولاي اوست. خدايا! دوست بدار آن کس را که او را دوست مي دارد و دشمن بدار آنکه را با او ستيزه مي کند.
  4. نهاية الارب، ج17، ص252 تا 253؛ صحيح بخاري، احاديث شماره ي 3465 و 3466؛ صحيح مسلم به شرح نووي، ج15، ص176.
  5. احزاب: آيه ي 33 و رک: سنن ترمذي به شرح نووي، ج15، ص194.
  6. ابن عبدالبر، استيعاب، ج3، ص37.
  7. براي اطلاع از منابع اين حديث در کتب عامه، رک: فضايل الخمسه، استاد دانشمند آقاي سيد مرتضي حسيني فيروزآبادي، چاپ سوم 1393 قمري، بيروت، ج2، ص252 تا 248.(مترجم)
  8. همچنين، رک، به صفحات 262 تا 264.
  9. احقاف: آيه ي 14.
  10. لقمان: آيه ي 14، طبري و ابن کثير در تفسير خود مي نويسند مردي از قبيله ي جُهَيْنه با زني از همان قبيله عروسي کرد که در شش ماهگي فرزند آورد و عثمان خواست او را سنگسار کند.
  11. اين موضوع و ديگر قضاوتهاي آن حضرت در مآخذ کهن شيعي تا آنجا که اين بنده اطلاع دارد در صفحات 92 تا 107، ارشاد شيخ مفيد (رضوان الله عليه) درگذشته 413 هجري چاپ 1377 آقاي سيد کاظم موسوي ميامي يي آمده است. (مترجم).
  12. سهم همسر هفتاد و پنج دينار و معادل يک هشتم کل مبلغ است، سهم مادر صد دينار و معادل يک ششم کل مبلغ است و سهم دو دختر چهارصد دينار يعني دو سوم کل مبلغ است، بيست و پنج دينار ديگر باقي مي ماند که سهم هر يک از برادران دو دينار و سهم خواهر يک دينار است.
  13. ابن عبدالبر در استيعاب، ص2534، ج2، و ابن ابي الحديد در ص16، ج2، شرح نهج البلاغه و سيوطي در اتقان، ص59، ج1 و ص168، ج1، رياض النضره آورده اند.
  14. اسماعيل بن محمد حميري: متولد 105 و درگذشته 173 ه’. ق، رک: ابن معتز، طبقات الشعرأ ص32، چاپ عبدالستار احمد فراج، دارالمعارف مصر 1956 ميلادي. (مترجم)