خُنثي شدن توطئه قتل حضرت
همين که شترِ پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به قله ي کوه رسيد و خواست راه را به سمت پائين [صفحه 78] در پيش گيرد، منافقين سنگهاي بزرگ و ظرفهاي پر از شن را که بالاي پرتگاه قرار داده بودند رها کردند. سنگها به طرف شترِ حضرت به حرکت در آمد و نزديک بود به شتر اصابت کند و يا مرکب حضرت بِرَمَد. پيامبر صلي اللَّه عليه و آله با يک اشاره به شتر فرمان توقف دادند و اين در حالي بود که حذيفه و عمار، يکي افسار شتر حضرت را در دست داشت و ديگري از پشت سر شتر را راهنمايي مي کرد. با توقف شتر، سنگها رد شده به سمت پائين کوه رفتند و حضرت سالم ماندند. منافقين که از اجراي دقيق نقشه مطمئن بودند از کمينگاهها بيرون آمدند و با شمشيرهاي آخته به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند. ولي عمار و حذيفه شمشيرها را کشيدند و با آنان در گير شدند، تا بالأخره آنان را فراري دادند. منافقين به پشت سنگها پناه آوردند و با استفاده از تاريکي شب هر يک به گوشه اي خزيدند تا پس از فاصله گرفتن پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بر سر شترهاي خود روند و به قافله ملحق شوند. براي آنکه نسلهاي آينده بدانند رؤساي منافقين در آن روز چه کساني بودند و بسياري از توطئه هاي بعد از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله را براحتي تحليل کنند، در همان تاريکي شب حضرت اشاره اي فرمودند و ناگهان نوري تابيد و فضا را براي لحظاتي روشن ساخت. حذيفه و عمار چهره هاي چهارده نفر را که در اين سو و آن سوي سنگها پنهان شده بودند به چشم خود ديدند و حتي شترانشان را ديدند که در گوشه اي خوابانيده بودند. اين چهارده نفر عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحة، سعد بن ابي وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيدة بن جراح، ابوموسي اشعري، ابوهريرة، مغيرة بن شعبة، معاذ بن جبل، سالم مولي ابي حذيفه. پيامبر صلي اللَّه عليه و آله مأمور بود با آنان درگير نشود، زيرا در آن شرائط حساس فتنه اي بپا مي شد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار مي گرفت. فردا صبح که نماز جماعت برپا شد همين چهارده نفر در صفهاي اول جماعت [صفحه 79] ديده شدند!! وحضرت سخناني فرمود که اشاره به آنان بود. از جمله فرمود: «چه شده است گروهي را که در کعبه هم قسم شده اند، که اگر محمد از دنيا رفت يا کشته شد، هرگز نگذارند خلافت به اهل بيتش برسد»!!؟
خداوند تعالي پيامبرش را از اين توطئه آگاه ساخت و وعده ي حفظ او را داد. منافقين در گروه چهارده نفري خود پيشاپيش قافله رفتند و در محل موعود- که پايان سربالايي قُلّه ي هرشي و آغاز سراشيبي کوه بود- در ظلمت شب حاضر شدند و شترهاي خود را در کناري خوابانيدند. سپس پشت صخره ها، هفت نفر در سمت راست جاده و هفت نفر در سمت چپ به کمين نشستند. اين در حالي بود که ظرفهاي بُشکه مانند بزرگي را نيز همراه خود برده بودند و آنها را پر از ريگ و شن کرده بودند تا براي رماندن شتر آنها را از پشت سر در سراشيبي کوه رها کنند.
صفحه 78، 79.