سياست از ديدگاه مولي علي















سياست از ديدگاه مولي علي



سياست به معناي صحيح آن در متن ديانت قرار دارد و اصولاً ديني که عهده دار سعادت دنيا و آخرت انسان است نمي تواند چنين نباشد؛ به ديگر عبارت، نمي توان هيچ دين از اديان الهي را از سياست جدا دانست.

اين منطق که «کار قيصر را به قيصر واگذاريد و کار پاپ را به پاپ!»[1] .

و يا «دو شمشير وجود دارد که در دست يک نفر قرار نمي گيرد يک شمشير، قدرت سياسي است و بايد در دست قيصر قرار گيرد و يک شمشير، قدرت مذهبي است و بايد در دست پاپ قرار گيرد».[2] نمي تواند منطق يک پيامبر بزرگ خداوند باشد، و اين مظلوميت مسيح(ع) است که مکتبش اين چنين دچار تحريف شده است و به تعبير امام(ره):

«مذهب مسيح را هم مسخ کردند، مذهب مسيح مسخ شد. هرگز نمي شود که دعوتش اين باشد که فقط عبادت کنيد».[3] .

جالب اين جاست که برخي از روحانيان متفکّر مسيحي نيز اين نظريه را در مورد مسيحيت رد کرده اند «توماس اکونياس» (1274 ـ 1225م) متفکّري که در دوره قرون وسطاي اروپا مي زيسته گويد:

(جدايي حوزه مادي و معنوي) در آيين مسيح امکان پذير نيست، زيرا طبق احکام و شعائر مسيحيت نيل به رحمت ابدي با رشته هاي گسست ناپذيري به تحصيل فضايل اخلاقي پيوند خورده است... به عبارت ديگر دولت و مذهب هر دو در کسب فضايل اخلاقي براي اعضاي خود علاقه اي مشترک دارند.[4] .

مکتب اسلام که خاتم اديان است، مدّعي است و به حق اين ادّعا را دارد که تمامي نيازهاي مادّي و معنوي بشر را در بستر اداره جامعه تأمين مي کند. اين مکتب در اين زمينه هيچ چيزي را فروگذار نکرده است. در روايت صحيحه حمّاد از امام صادق(ع) نقل شده است: «ما من شي ء الاّ و فيه کتاب أو سنة»[5] ؛ هيچ چيزي (مورد نياز) نيست مگر آن که کتاب و سنّت در آن

سياست علي(ع) در جنگ ها، سياست پيامبر بود؛ هدايت، نصيحت، ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پيش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعايت ارزش هاي الهي مي کرد: شما آغاز کننده نباشيد. فراريان را تعقيب نکنيد، مجروحان را به قتل نرسانيد.

زمينه سخن دارند.» در روايت ديگر حضرت فرمود: «ان الله تبارک و تعالي انزل في القرآن تبيان کلّ شي ء حتي والله ما ترک الله شيئا يحتاج اليه العباد حتّي لايستطيع عبدٌ يقول لو کان هذا انزل في القرآن الاّ و قد انزله الله فيه؛[6] خداوند در قرآن «بيان» هر چيز را فرو فرستاده تا آن جا که به خدا سوگند چيزي را از احتياجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا که هيچ بنده اي نتواند بگويد اي کاش در قرآن آمده بود جز آن که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است».

آري ممکن است ما را توان استنباط از کتاب و سنّت نباشد و نتوانيم اسلام عزيز را آن چنان که هست عرضه کنيم اين ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق(ع) فرمود: «ما من امر يختلف فيه اثنان الاّ و له اصل في کتاب الله عزّوجل ولکن لاتبلغه عقول الرجال؛[7] هيچ امري نيست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند، جز آن که براي آن در کتاب خدا ريشه و بنيادي است، ولي عقل هاي مردم به آن نمي رسد».

يک نگاه سريع و گذرا به مجموعه قوانين اسلام زنده ترين شاهد مدّعاي فوق است، و عجيب است که کساني مدّعي تبيين دين باشند و اين معارف را جدا از آن پندارند: و بگويند:

«گرچه در احاديث و کلمات پيامبران توصيه هايي در زمينه هاي مختلف زندگي وجود دارد خطبه هاي نهج البلاغه و نامه هاي حضرت امير(ع) ضمن آن که شامل خداشناسي، دين شناسي و تعليم و تربيت است. نسبت به اخلاق و روابط اجتماعي و مسائل حکومتي و اداره حکومت عنايت وافر دارد، امّا آنان علاوه بر وظايف رسالت و امامت، معلّم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند... تعليماتي که از اين نظرها داده اند در عين ارزنده و ممتاز بودن جزء دين و شريعت محسوب نمي شود و مشمول «ان هو الاّ وحي يوحي» نمي گردد».[8] .

مکتب اسلام که خاتم اديان است، مدّعي است و به حق اين ادّعا را دارد که تمامي نيازهاي مادّي و معنوي بشر را در بستر اداره جامعه تأمين مي کند. اين مکتب در اين زمينه هيچ چيزي را فروگذار نکرده است.

اين سخن بي ترديد ناشي از عدم نگرش عميق به دين، و درک نادرست از آن است سيره پيامبر(ص) و امام علي(ع) زنده ترين شاهد نظريه همراهي دين و سياست روش اين دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا علي(ع) در دوره 25 ساله سکوت و دوره حدود چهار سال و اندي حکومت، از ادله برجسته مدّعاي فوق است و به تعبير زيباي امام راحل (ره): «شعار سياست از دين جداست، از تبليغات استعماري است که مي خواهند ملت هاي مسلمان را از دخالت در سرنوشت خويش باز دارند در احکام مقدّس اسلام بيش از امور عبادي در امور سياسي و اجتماعي بحث شده است روش پيامبر اسلام نسبت به امور داخلي مسلمين و امور خارجي آنها نشان مي دهد که يکي از مسؤوليت هاي بزرگ شخص رسول اکرم(ص) مبارزات سياسي آن حضرت است. شهادت اميرالمؤمنين(ع) و نيز حسين ـ عليه السلام ـ و حبس و شکنجه و تبعيد و مسموميّت هاي ائمه(ع) همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان عليه ستمگري ها بوده است و در يک کلمه مبارزه و فعاليت هاي سياسي بخش مهمّي از مسؤوليت هاي مذهبي است».[9] .

اگر تشکيل حکومت و اداره اين حکومت گسترده سياست نباشد، پس سياست چيست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابي با مخالفان توطئه گر سياست نباشد، پس سياست چيست؟ اگر ارائه بهترين برنامه براي اداره حکومت عدالت گستر اسلامي سياست نباشد، پس سياست چيست؟ سيره مولا خود شاهد بينش الهي اوست که حضرت سياست را از ديانت جدا نمي دانست.

از ديدگاه مولي کسي شايستگي رياست را دارد که «حُسن سياست» داشته باشد، روش خوب سياسي زمينه ساز رياست است، رياستي که در سايه آن حق احيا، و باطل از بين برود. مولا فرمود:

«من حسنت سياسته وجبت طاعته؛[10] آن کس که سياست نيکو داشت اطاعتش واجب است».

«من حسنت سياسته دامت رياسته؛[11] آن کس که سياست نيکو داشته باشد رياستش دوام خواهد يافت».

در سخن ديگر مولا اولين گام ورود در سياست الهي را «سياست و تربيت خويش» مي داند فرمود: «من ساس نفسه ادرک السياسة؛[12] آن کس که خويش را سياست و مديريت کند، سياست را درک کرده است».

مرحوم محقّق خوانساري، در توضيح اين جمله مي گويد: «سياست رعيّت» به معناي امر و نهي کردن ايشان است و واداشتن ايشان در آن چه صلاح ايشان در آن باشد و مراد اين است که کسي که سياست نفس خود کند برسد به مرتبه اي که سياست قوم خود کند و در فرمان او باشند».[13] سياستي که در کلام مولا معمولاً به کار رفته مرادف با حکومت و مردم داري است؛ به عنوان نمونه مولا فرمود: «جمال السياسة العدل في الامرة و العفو مع القدرة؛[14] زيبايي سياست عدالت در حکمراني و گذشت از موضع قدرت است».

سياست مطلوب مولا را همين دو اصل تشکيل مي دهد «عدل، عفو» و خود اين چنين عمل کرد.

از ديدگاه مولي سياست صحيح و درست مايه ثبات جامعه است: «حسن السياسة قوام الرعية؛[15] سياست نيکو برپا دارنده رعيت است».

از مصاديق «حسن سياست» تدبير درست جامعه و کناره گزيدن از ريخت و پاش و اسراف است: «حسن التدبير و تجنب التبذير من حسن السياسة؛[16] نيکويي تدبير و دوري گزيدن از اسراف از نيکوئي سياست است». اينها برخي از کلمات مولي در زمينه سياست است. نمي توان توجيهي براي اين واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از «حسن سياست» دارد که همان سياست الهي است و رهنمودهاي حضرت براي هدايت جامعه به اين نوع سياست است. در مقابل آن «سوء سياست» است که همان سياست شيطاني است که معاويه و دار دسته اش همين سياست را معتقد بوده و به همين عمل مي کردند.

بدين ترتيب هم گفتار و هم رفتار رسول گواه زنده عينيت سياست با ديانت است. به ياري خداوند در مقاله آينده به بحث پيرامون اولين بخش سيره سياسي مولا مي پردازيم. ان شاء الله.









  1. انجيل متي، باب22، آيه 21.
  2. انجيل لوقا، باب22، آيه38.
  3. صحيفه نور، ج5، ص167.
  4. خداوندان انديشه سياسي (مايکل فاستر) ج10، قسمت2،ص451.
  5. اصول کافي، ج1، ص59 (باب الرد الي الکتاب والسّنة، حديث4).
  6. همان، حديث2.
  7. همان، ص60، حديث6.
  8. مهدي بازرگان، خدا، آخرت، هدف بعثت انبيا، کيان، شماره28، ص55.
  9. صحيفه نور، ج4، ص33.
  10. غرر و درر با شرح مرحوم خوانساري، ج5، ص211.
  11. همان، ص294.
  12. همان، ج5، ص209.
  13. همان.
  14. همان، ج3، ص375.
  15. همان، ص384.
  16. همان، ص385.