تعاريف عدالت و تاكيد بر ويژگي اجتماعي آن















تعاريف عدالت و تاکيد بر ويژگي اجتماعي آن



امام علي (ع) در خصوص عدالت بياني دارد که مي توان مفهوم کامل و تعريف جامع اين کلمه را از آن دريافت:

«سئل (ع): ايها افضل: العدل اوالجود؟ فقال (ع): «العدل يضع الامور مواضعها والجود يخرجها عن جهتها، و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفها و افضلها».

(از امام (ع) سوال شد: از عدل و جود (بخشش) کدام يک برتر و ارزشمندترند؟ فرمود: «عدل امور را به جاي خود مي نهد اما جود امور را از جهت اصلي خارج مي کند. عدل سياستگري فراگير همگان است و سائس و

[صفحه 4]

اداره کننده ي عموم است اما اثر جود محدود و عارضه اي استثنايي است. بنابراين عدل شريف ترين و با فضيلت ترين آن دو است.)[1] .

اين تعريف همان تعريف معروف است که از عدل شده است: «وضع کل شي ء في ما وضع له» که معناي آن قرار دادن يا نهادن هر چيز در جاي مناسب آن است.

در جامعه ي انساني، افراد مختلفند. صلاحيت ها، لياقت ها، استعدادها، ارزش ها و پايه هاي علم، فضيلت، ايمان، اخلاق و درايت ها متفاوت است. حقوق انسان ها در زمينه هاي مختلف بر حسب اين موازين تعيين مي گردد. اگر اين ارزشيابي درست بود و طبق صلاحيت ها هر فردي از حقوق شايسته برخوردار گشت، عدالت اجتماعي تحقق يافته است. اما اگر پايه ها و مراتب اجتماعي رامعيارهاي واقعي تعيين نکند، اين همان ظلم است که نظام جامعه را از هم مي پاشد.

امام (ع) در مقايسه ي عدل و جود، عدل را ترجيح داده و استدلال نموده اند که جود و بخشش گرچه صفتي ممدوح و قابل ستايش است، ولي همه جا کار سازي ندارد و هميشه نمي توان از صفت بخشندگي ياري جست، اي بسا که جود و بخشش، سبب بر هم زدن نظام عدالت در اجتماع شود. در کنار جود، ممکن است حقي از افرادي ديگر تضييع گردد اما در عدل چنين نيست. اگر حق واقعي هر انساني داده شود به احدي ظلم نشده و حقي از کسي ضايع نگشته است. لذا عدل در سياست، اجتماع، حکم و قضا و مسائل مالي حقوقي، کيفري و غيره، محوري است عام که همگان در پرتو آن در امان هستند و از تضييع حقوق خويش، احساس وحشت و اضطراب نمي نمايند.[2] .

العدل الانصاف و الاحسان التفضيل.[3] (عدل انصاف دادن است و احسان، کرم و بخشش نمودن.)

[صفحه 5]

البته علماي اخلاق، جود را از عدل بالاتر دانسته اند و پاسخ به اين پرسش که چرا علي (ع) عدل را افضل شمرده است؟ شايان توجه است. پاسخ به اين سوال ويژگي ديگري از عدالت را در منظر امام (ع) هويدا خواهد ساخت. بايد گفت که از نظر ملکات اخلاقي و صفات شخصي و فردي، همه متفقند که جود از عدل بالاتر است. اما از نظر اجتماعي، يعني منظور علي (ع)، چنين نيست. ريشه ي اين ارزيابي، اهميت و اصالت اجتماع و تقدم اصول و مبادي اجتماعي بر اصول و مبادي اخلاق فردي است. عدل از نظر اجتماعي از جود بالاتر است، زيرا عدل در اجتماع به منزله ي پايه هاي ساختمان و جود و احسان به منزله ي رنگ آميزي و نقاشي و زينت ساختمان است. افضيلت عدل بر جود، به دليل اصالت و اهميت اجتماع است و اينکه بر اصول و مبادي اخلاقي مقدم است. به تعبيري، آن يکي اصل است و اين يکي فرع، آن يکي تنه است و اين يکي شاخه، آن يکي رکن است و اين يکي زينت و زيور.

بديهي است که اول بايد پايه درست باشد و بعد نوبت تزيين آن مي رسد. اگر «خانه اي از پاي بست ويران است»، ديگر چه فايده که «خواجه در بند نقش ايوان» باشد؟ در حالي که در خانه ي بي تزيين هم مي توان زيست و ماوا گرفت. از سوي ديگر جامعه راهرگز با جود و احسان نمي توان اداره کرد. عدالت پايه ي سازمان و اداره ي اجتماع است و چه بسا بخشش ها اگر فزوني گيرد، موازنه ي اجتماعي مختل شود و صدقات و نذورات، بخشي از جامعه را تنبل و تن پرور بار خواهد آورد.

استاد شهيد مطهري ضمن ذکر مطالب تفصيلي در باب مباحث پيش گفته، معتقد است که ما تاکنون به عدل و جود از جنبه ي اخلاقي در فضايل شخصي و نفساني نگاه کرده ايم اما جنبه ي مهم ديگر، جنبه ي مهم ديگر، جنبه ي اجتماعي قضيه است و ما تاکنون کم تر زا اين جنبه فکر مي کرده ايم. استاد معتقد است که عدالت موجب شهادت امام (ع)، عدالت اجتماعي است. وي درباره ي عدالت مزبور مي نويسد:

آيا يک عدالت صرفا اخلاق بود، نظير آنچه مي گوييم اما جماعت يا قاضي يا

[صفحه 6]

شاهد طلاق يا بينه شرعي، بايد عادل باشد؟ اين جور عدالت ها که باعث قتل کسي نمي شود، بلکه بيش تر باعث شهرت و محبوبيت و احترام مي گردد. آن نوع عدالت مولي که قاتلش شناخته شد، در حقيقت فلسفه ي اجتماعي او و نوع تفکر مخصوصي بود که در عدالت اجتماعي اسلامي داشت... او تنها عادل نبود، عدالتخواه بود. فرق است بين عادل و عدالتخواه، همان طوري که فرق است بين آزاد و آزاديخواه... يا مثل اينکه يکي صالح است و ديگري اصلاح طلب، در آيه ي کريمه ي قرآن مي فرمايد: «کونوا قوامين بالقسط، قيام به قسط[4] » قيام به قسط يعني اقامه و به پاداش عدل، و اين غير از عادل بودن از جنبه ي شخصي است.[5] .

بنابراين علي (ع) بيش از آنکه به عدل از ديده ي فردي و شخصي نگاه کند، جنبه ي اجتماعي آن را لحاظ مي نمود. عدالت به صورت يک فلسفه ي اجتماعي اسلامي مورد توجه ي مولاي متقيان (ع) بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامي تلقي مي کرده و از هر چيزي بالاتر مي دانسته است و سياستش بر مبناي اين اصل تاسيس شده بود، ممکن نبود به خاطر هيچ منظوري و هدفي کوچک ترين انحراف و انعطافي از آن پيدا کند و همين امر يگانه چيزي بود که مشکلاتي زياد برايش ايجاد کرد و ضمنا همين مطلب کليدي است براي يک نفر مورخ و محقق که بخواهد حوادث خلافت علي را تحليل کند. علي (ع) فوق العاده در اين امر تصلب. تعصب و انعطاف ناپذيري به خرج مي داد.[6] .

موضوع مهم ديگر در باب مفهوم عدالت و جايگاه آن، نقشي است که عدالت ازديد علي (ع) در حفظ تعادل اجتماعي دارد. به تعبير استاد شهيد مطهري:

از نظر علي (ع) آن اصلي که مي تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را

[صفحه 7]

راضي نگه دارد، به پيکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، ظلم و جور و تبعيض قادر نيست، حتي روح خود ستمگر و روح آن کسي که به نفع او ستمگري مي شود راضي و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمديدگان و پايمال شدگان. عدالت بزرگراهي است عمومي که همه رامي تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلي عبور دهد، اما ظلم و جور، کوره راهي است که حتي فرد ستمگر را به مقصد نمي رساند.[7] .

پس عدالت از ديد علي (ع) در مفهوم «وضع الشي موضعه»، باعث تعادل اجتماعي در بين جامعه و صنوف آن مي گردد، زيرا عدالت بنا به کتاب خدا و سنت نبوي، هر قشر و صنفي را در جايگاه ويژه و با يسته شان مي نشاند. ذکر بياني از امام (ع)، به ايضاح اين مطلب بيش تر کمک مي کند. ايشان مي فرمايد:

بدان که ملت آميزه اي است از قشرهاي گوناگون که هر جزء آن را پيوند با جزء ديگر سامان مي يابد و بخشي بي نياز ازبخش ديگر نيست: بخشي لشکريان خدايند و گروهي دبيران عامه ي مردم و دبيران ديوان اند، برخي بر پاي دارندگان داده اند و جمعي کارگزاران انصاف و ارفاق، بعضي اهل ذمه اند و جزيه پرداز و برخي ديگر پيشه وران و صنعتگران و سرانجام، گروهي از قشرهاي پايين جامعه اند، نيازمند و زمين گير، و خداوند سهم خاص هر يکشان را در کتاب خود و سنت پيامبرش- که درود خدا بر او خاندانش باد- رقم زده و در جايگاه بايسته شان نشانده است که به عنوان پيماني از او در نزد ما محفوظ است.[8] .

[صفحه 8]

از تعاريف ديگر عدالت در قرآن و سنت نبوي «موزون و متعادل بودن» است و اين معنا از بيان پيش گفته ي امام (ع) استنتاج مي گردد. زيرا وقتي هر چيزي در جاي بايسته ي خود قرار گرفت، لا جرم تعادل و توازن به آن جامعه بر مي گردد و چنين جامعه اي موزون است. علي (ع) همچنين جامعه ي متعادل را مبتني بر اخلاقيات متعادل فردي مي داند، کما اينکه در حوزه ي اخلاق، قوام و اساس عدالت را در اعتدال قواي نفساني مي داند:

فضايل چهارگونه هستند: اولين آنها حکمت است که پايه ي آن بر تفکر مي باشد و دومين گونه عفت است که پايه و ريشه ي آن در شهوت است و سومين آنها قوت و نيرومندي است که پايه ي آن در غضب مي باشد. چهارمين فضيلت عدالت بود، اساس آن در اعتدال قواي نفساني مي باشد.[9] .

مفهوم ديگر قرآني عدالت، يعني «نفي هر گونه تبعيض و رعايت استحقاق ها» در کلام اميرالمومنين (ع) به کرات آمده است. البته همان طور که قبلا ذکر شد اين به معناي تساوي مطلق افراد نيست، بلکه در استحقاق هاي متساوي، تساوي رعايت مي گردد و چون استحقاقهاي افراد متفاوت است لذا وجود اصل تفاوت ميان افراد، واقعيتي مسلم و مايه ي قوام جامعه است. تعبير علي (ع) از اين تفاوت ها چنين است:

زيرا خداوند به حکمت خود، بين همت ها و خواسته هاي مردم و ساير حالاتشان تفاوت ايجاد کرده و اين اختلاف ها را وسيله ي برپايي زندگاني مردم قرار داد....[10] .

علي (ع) در رعايت مساوات و نفي هر گونه تبعيض، به زمامدار زيردست خود چنين توصيه مي نمايد:

در برابر مردمي که در حوزه ي مسوليت تواند فروتن و با آنان گشاده رو و ملايم

[صفحه 9]

باش و موضعي نرم و انعطاف پذير برگزين، مساوات را حتي در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف نير رعايت کن، تا بزرگان و صاحب نفوذان، براي تجارت بر تو طمع نکنند و ناتوانان نيز از عدالتت نوميد نشوند. والسلام[11] ... و بدانيد که مردم در نزد ما در برابر حق و عدالت برابرند...[12] .

مفهوم ديگر عدالت، «رعايت حقوق افراد و دادن حق به حقدار» بود که با معني قبلي از عدالت ملازمه دارد. علي (ع) در اين زمينه مي فرمايد:

عدالت، ترازوي خداوند است که براي بندگان نهاد، و براي اقامه ي حق آن را نصب کرد، خداوند را در ترازويش نافرماني نکنيد و با سلطنت او معارضه مکنيد.[13] .

ذليل در نزدم عزيز و قوي است تا حق را برايش بستانم و قوي در نزدم ضعيف است تا حق را از او بگيرم.[14] .


صفحه 4، 5، 6، 7، 8، 9.








  1. علي بن ابي طالب (ع)، نهج البلاغه، ترجمه و شرح سيد علينقي فيض الاسلام، پيشين، کلمات قصار، کلمه ي 429، ص 1290.
  2. براي اطلاع بيشتر در اين باره، ر. ک. به: محمد تقي رهبر، پيشين، ص ص 242 -241.
  3. علي (ع)، پيشين، کلمه 223، ص 1188.
  4. سوره ي نساء: 135.
  5. مرتضي مطهري، بيست گفتار، پيشين، ص ص 12 -11.
  6. همان، ص 19.
  7. مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه، تهران،صدرا، 1369، ص 113.
  8. «و اعلم ان الرعيه طبقات لا يصلح بعضها الا ببعض، و لا غني ببعضها عن بعض، فمنها جنود الله، و منها کتاب العامه و اللاصه، و منها قضاه العدل، و منها عمال الانصاف و الرفق، و منها اهل الجزيه و الخراج من اهل الذمه و مسلمه اللناس، و منها التجار و اهل الصناعات، و منها الطبقه السفلي من ذوي الحاجه و المسکنه. و کل قد سمي الله له سهمه، و وضع علي حده و فريضته في کتابه او سنه نبيه (ص) عهد امنه عندنا محفوظا!، (علي (ع)، پيشين، بند 25 از عهدنامه ي مالک اشتر، ص ص 1002 و 1003).
  9. «الفضائل اربعه اجناس: احدها الحکمه و قوامها في الفکره، و الثاني الغفه و قوامها في الشهوه، والثالث القوه و قوامها في الغضب، والربع العدل و قوامه في اعتدال قوي النفس» (بحارالانوار، ج 78، ص 81).
  10. «اذ خالف بحکمته بين همهم و ارادتهم و ساير حالاتهم و جعل ذلک قواما لمعايش الخلق» (وسايل الشيعه، ج 13، ص 224).
  11. «و اخفض للرعيه جناحک و ابسط لهم وجهک و الن لهم جانبک، و راس بينهم في اللحظه و النظره و الاشاره و التحيه حتي لا يطمع العظماء في حيفک و لا يياس الضعفا، من عدلک. والسلام» (علي (ع) نهج البلاغه پيشين، نامه ي 46، بند 2، ص 976.
  12. «... و اعملوا ان الناس عندنا في الحق اسوه» (همان، نامه ي 70، ص ص 1072 و 1071).
  13. «ان العدل ميزانه الله سبحانه الذي وضعه في الخلق و نصبه لاقامه الحق فلا تخالفه في ميزانه و لا تعارضه في سلطانه» (غرر الحکم، ج 1، ص 222، ش 88).
  14. «الذليل عندي عزيز حتي آخذ الحق له و القوي عند ضعيف حتي آخذ الحق منه» (علي (ع) پيشين، خطبه ي 37، فقره ي 3 ص 121).