اهميت عدالت















اهميت عدالت



مساله عدالت از ديرباز جزء مهم ترين مباحث و دغدغه هاي بشر و اديان الهي و انديشمندان سياسي بوده است. عدالت اجتماعي را مي توان به عنوان بزرگ ترين هدف از تشکيل حکومت اسلامي تلقي کرد. بعثت پيامبران وتشريع اديان به منظور تحقق قسط و عدل، به مفهوم وسيع کلمه، در نظام حيات انسان بوده، تا آنجا که از رسول خدا (ص) نقل شده است که: «کشور با کفر مي ماند اما با ظلم ماندني نيست».

عدالت اجتماعي و سياسي به قدري با اهميت بوده و به سرنوشت ملت ها و دولت ها پيوند خورده که هيچ ملت و مکتب و انديشمند سياسي و اجتماعي آن را ناديده نگرفته است و حتي حکومت ها و حکام جور نيز سعي بر آن داشته اند که ريا کارانه خود و نظامشان را متصف به آن دانند و هدف خود را عدالت اعلام نمايند.

پس با توجه به قداست عدالت و بعثت پيامبران الهي به خاطر آن، بديهي است که کسي مانند علي (ع) که شارح و مفسر قرآن و موضع اصول و فروع اسلام است، نمي تواند

[صفحه 2]

درباره ي اين مساله سکوت نمايد و يا در درجه کم تري از اهميت، آن را قرار دهد.

بحث عدالت، در انديشه هاي سياسي امام علي (ع) مبحث بسيار گسترده و عميقي است،[1] که تامل، تفکر و مجال معتنابهي مي طلبد. شخصيتي که نامش قرين عدالت و نه تنها امام معصوم شيعيان است، بلکه در تاريخ بشريت به عنوان يک متفکر، انديشمند و سياستمدار خدامدار مطرح بوده است. مجسمه ي عدل و مساوات، شيفته ي حق و انصاف نمونه ي کامل بشردوستي و رحمت و محبت و احسان، مولاي متقيان علي ( ع) که حتي ديگران درباره اش گفتند: قاتل اوهمان عدل و مساواتش بود (و قتل في محرابه لشده عدله).

شيعيان معتقدند ديدگاههاي امام علي بن ابي طالب (ع) که ميزان واقعي فکر و عمل انسان هاست، دراين مساله مهم حياتي، مي تواند به عنوان شاخص ترين الگوي عدالت و رابطه ي عادلانه دولت با ملت باشد. چه براي آنان که علي (ع) را به عنوان امام معصوم و اعلم و اعدل مردم، بعد از رسول الله (ص)، مي دانند و چه براي آنان که وي را از ديدگاه يک انسان کامل و وارسته و خليفه ي عادل، نگريسته و رژيم حکومت وي را عادلانه ترين مسلمان، اعم از مسيحي يا دهري نتوانسته اند از فضايل و ملکات او غمض عين کنند و در اين مقوله کتاب ها نوشته اند، مانند جرج جرداق مسيحي که کتاب الامام علي (ع) صوت العداله الانسانيه را تاليف و علي را آهنگ عدل بشري معرفي نموده است.[2] کما اينکه همين نويسنده اذعان مي دارد که «مساله اي که علي بن ابي طالب را مجبور به پذيرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعي بود».[3] .

[صفحه 3]

از سوي ديگر يکي از عمده ترين و خالص ترين منابع اخلاقي و سياست در اسلام، مجموعه ي خطبه ها و نامه هاي امام علي (ع) است که در کتاب نهج البلاغه به وسيله ي سيد رضي در قرن چهارم هجري گردآوري شده است. از جمله مسائلي که در اين کتاب با حساسيت خاصي درباره ي آن صحبت شده مساله حکومت و عدالت است. عدالت در اين کتاب داراي مفهومي عيني و قابل درک است. همچنان که امام علي (ع) در يکي از نامه هاي خويش نوشته است:

کساني که در حکومت من به سر بردند و سپس به امويان پيوستند، عدل را ديدند و شنيدند و در جان خود قرار دادند ولي آن را نپذيرفتند.[4] .

از اين بيان فهميده مي شود که امام (ع) در دوران حکومت خويش، به گونه اي رفتار کرد سکه مردم بتوانند عدل را بفهمند. يعني يک حکومت دادگر مي تواند با نشان دادن مصداق هاي عدالت به مردم، آن را به ايشان بشناساند.


صفحه 2، 3.








  1. براي نمونه، ر. ک. علي اکبر عليخاني، عدالت در انديشه ي سياسي امام علي (ع)، انقلاب اسلام در انديشه و عمل، مجموعه مقالات سياسي. مرکز پژوهش و تحقيقات اداره ي کل بررسي هاي سياسي سازمان تبليغات اسلامي، بهمن 75، ص ص 67 -45.
  2. محمد تقي رهبر، درسهاي سياسي از نهج البلاغه، تهران، اميرکبير، چ اول، 1364، ص 240.
  3. جرج جرداق، الامام علي صوت العداله الانسانيه، ج 1، بيروت، منشورات دارمکتبه الحياه، 1970، ص 155.
  4. «عرفوا العدل وراه و سمعوه و وعوه» علي (ع) پيشين، نامه ي 70، ص 148.