تاريخ خطابه در يونان












تاريخ خطابه در يونان



ارسطو[1] حکيم يوناني اولين کسي است که اين فن را تحت انضباط درآورد، و راجع به آن کتابي بنام: ريطو ريقا[2] نوشت و جزء منطق و يکي از صناعات خمس است، و نيز واقفيم که در مائه پنجم و چهارم پيش از ميلاد، در اکثر دولتهاي سرزمين يونان، حکومت ملي داشتند، يعني در امور اجتماعي ملت انجمن ساخته و مشاوره مي نمود، و تصميم هاي مهم اتخاذ مي کرد. در اين مشورت و گفتگو طبعا کساني که داناتر و خردمندتر بودند، و آراء ايشان بصواب نزديکتر بود طرف توجه مي شدند، و مخصوصا اگر در تقرير و بيان زبر دست بودند، راي خود را پيش مي بردند، و نزد قوم قدر و منزلت مي يافتند، و مرجع امور واقع شده به رياست و زمامداري مي رسيدند، و چون اين مقام را وسيله ي سخنوري و تاثير کلام دريافته بودند، آنها را (خطيب) مي ناميدند و نخستين کسي که در يونان (آتن) در اين فن نمايش مخصوص يافت و به مهارت رسيد، پريکلس[3] نامي بود، و بوسيله ي همين قدرت بيان چهل سال بر مسند قدرت نشسته و آن را اداره مي کرد. اما با همه ي شهرت و نيرويي که در اين فن کسب کرده بود، گفتارهاي خود را قبلا تهيه و پس از حلاجي در جمع ادا مي کرد.

در آن عهد خطباي بزرگي بعرصه ي ظهور رسيدند، و از ميان آنها دسته اي پيدا شدن که منظورشان از سخنوري غلبه ي بر حريف بود، و بنابر اين جلد و مغالطه را باب کرده و رايج ساختند. بديهي است اين شيوه علاوه بر اينکه راه صحيحي نبود، موجب فساد اخلاق عامه را فراهم مي کرد، و اينها را سوفسطايي[4] مي ناميدند، از همين رو است که سقراط[5] مخالف آن بود و جان خود را نيز در اين راه از دست داد.

افلاطون[6] و ارسطو دنباله ي مجاهدات سقراط را گرفتن، منتها خطابه هاي افلاطون دو نوع بود، دسته اي به شيوه ي ناپسند، و دسته اي معقولانه و تابع حکمت و حقايق امور.

پس از آنها ايسو قراطيس[7] ظهور کرد، که فن خطابه را نيز تدريس مي کرد و معتقد به تکلف و تصنع بود، به حدي که يکي از خطبه هايش را ظرف ده سال تکميل کرد!

سرآمد و خاتم خطباي يونان دموستنس[8] است. او نيز گفتارهاي خود را قبلا تهيه مي کرد و

[صفحه 3]

تمرين مي نمود، و در مقابل آينه مي ايستاد، و آنها را تکرار مي کرد، و بلند مي خواند، و حرکات هنر پيشگي از خود در مي آورد، که سخنش بهتر در دلها جا گيرد.

بطوري که استنباط مي شود، موضوع و غرض خطبه هاي اين خطيبان، سياست و کسب قدرت و نفوذ در خلق و شهرت و جمع مال بود. بقول ويل دورانت مورخ نامدار: «گاهگاهي کفايت آن را داشتند که در راه وطن خدمات شريفي انجام دهند، ولي سخنوري را چندان با سفسطه و غرض ورزي و سياست بازي آميخته بودند که حتي در ميان مبارزات انتخاباتي عصر ما نيز سابقه ندارد».


صفحه 3.








  1. ARISTOTLE.
  2. RHETORIQUE.
  3. PERICLES.
  4. SOHISTE.
  5. SOCRATES.
  6. PLATO.
  7. ETARCOSI.
  8. DEMOSTHENES.