تاريخ خطابه در يونان
در آن عهد خطباي بزرگي بعرصه ي ظهور رسيدند، و از ميان آنها دسته اي پيدا شدن که منظورشان از سخنوري غلبه ي بر حريف بود، و بنابر اين جلد و مغالطه را باب کرده و رايج ساختند. بديهي است اين شيوه علاوه بر اينکه راه صحيحي نبود، موجب فساد اخلاق عامه را فراهم مي کرد، و اينها را سوفسطايي[4] مي ناميدند، از همين رو است که سقراط[5] مخالف آن بود و جان خود را نيز در اين راه از دست داد. افلاطون[6] و ارسطو دنباله ي مجاهدات سقراط را گرفتن، منتها خطابه هاي افلاطون دو نوع بود، دسته اي به شيوه ي ناپسند، و دسته اي معقولانه و تابع حکمت و حقايق امور. پس از آنها ايسو قراطيس[7] ظهور کرد، که فن خطابه را نيز تدريس مي کرد و معتقد به تکلف و تصنع بود، به حدي که يکي از خطبه هايش را ظرف ده سال تکميل کرد! سرآمد و خاتم خطباي يونان دموستنس[8] است. او نيز گفتارهاي خود را قبلا تهيه مي کرد و [صفحه 3] تمرين مي نمود، و در مقابل آينه مي ايستاد، و آنها را تکرار مي کرد، و بلند مي خواند، و حرکات هنر پيشگي از خود در مي آورد، که سخنش بهتر در دلها جا گيرد. بطوري که استنباط مي شود، موضوع و غرض خطبه هاي اين خطيبان، سياست و کسب قدرت و نفوذ در خلق و شهرت و جمع مال بود. بقول ويل دورانت مورخ نامدار: «گاهگاهي کفايت آن را داشتند که در راه وطن خدمات شريفي انجام دهند، ولي سخنوري را چندان با سفسطه و غرض ورزي و سياست بازي آميخته بودند که حتي در ميان مبارزات انتخاباتي عصر ما نيز سابقه ندارد».
ارسطو[1] حکيم يوناني اولين کسي است که اين فن را تحت انضباط درآورد، و راجع به آن کتابي بنام: ريطو ريقا[2] نوشت و جزء منطق و يکي از صناعات خمس است، و نيز واقفيم که در مائه پنجم و چهارم پيش از ميلاد، در اکثر دولتهاي سرزمين يونان، حکومت ملي داشتند، يعني در امور اجتماعي ملت انجمن ساخته و مشاوره مي نمود، و تصميم هاي مهم اتخاذ مي کرد. در اين مشورت و گفتگو طبعا کساني که داناتر و خردمندتر بودند، و آراء ايشان بصواب نزديکتر بود طرف توجه مي شدند، و مخصوصا اگر در تقرير و بيان زبر دست بودند، راي خود را پيش مي بردند، و نزد قوم قدر و منزلت مي يافتند، و مرجع امور واقع شده به رياست و زمامداري مي رسيدند، و چون اين مقام را وسيله ي سخنوري و تاثير کلام دريافته بودند، آنها را (خطيب) مي ناميدند و نخستين کسي که در يونان (آتن) در اين فن نمايش مخصوص يافت و به مهارت رسيد، پريکلس[3] نامي بود، و بوسيله ي همين قدرت بيان چهل سال بر مسند قدرت نشسته و آن را اداره مي کرد. اما با همه ي شهرت و نيرويي که در اين فن کسب کرده بود، گفتارهاي خود را قبلا تهيه و پس از حلاجي در جمع ادا مي کرد.
صفحه 3.