تعريف خطابه












تعريف خطابه



خطابه عبارت است از گفتاري هيجان انگيز، که به منظور انجام، يا تکر عملي بطور رسمي براي جمع گفته شود، و سخن از چيزهاي مقنع باشد. معني اقناع در اين مورد آن است که مستمع گفته را تعقل و تصديق کند، هر چند آن تصديق به برهان نباشد. و به طوري که از تعريف مذکور استنباط مي شود نکته ي مهم در خطابه، صرف تاثير سخن و اقناع مستمع است، و نوع گفتار و مقصود هر چه باشد فرقي نمي کند، چه اضلال و تخدير باشد، و چه ارشاد و تذکير. باين جهت هم صفات خطيب نديده گرفته شده است (اگر چه کسي بر حسن آن انکار ندارد) بنابر اين آنکه به سخنش خلقي را به گمراهي مي کشد و کسي که قومي را از ضلالت مي رهاند، هر دو را خطيب مي گويند و سخنش را هم خطبه و خطابه مي خوانند و نيز شرط حتمي نشده که نوع سخن از لحاظ فني چگونه ادا شود، نثر باشد يا شعر، مسجع باشد يا مرسل يا ترکيبي از همه، و آيا خطيب

[صفحه 2]

بايد بارتجال سخن گويد يا قبلا آن را تهيه کرده باشد و نيز متن خطب از خودش باشد يا از ديگران نقل کند، و همچنين در آنچه مي گويد مومن باشد يا نه، و لازم است داراي سجاياي اخلاقي باشد يا خير؟

اکنون قبل از اينکه بخواهيم از اين تعريف نتيجه بگيريم، سخن را بر مي گردانيم بذکر اسامي چند نفر از خطيبان نامدار جهان و اجمالي از خصايص آنها که ارتباط با فن خطابه دارد و براي مقايسه به کار مي آيد.

مي دانيم که در ميان ملتهاي جهان، ملل يونان، روم، عرب (به ترتيب) در فن خطابه گوي تفوق را از ديگر اقوام ربوده بودند.


صفحه 2.