قسمتي از خطبه قاصعه












قسمتي از خطبه قاصعه



براي اثبات اين معني از فرمايشات شخص اميرالمؤمنين (ع) دليل مي آوريم، در يکي از خطبه هايي که امام ايراد فرموده (خطبه ي قاصعه) يک دريا معني در لباس زيباترين کلمات و عبارات ديده مي شود:

«حمد خدايرا که لباس عز و کبريا در بر کرد و اين دو را خاص خود قرار داد و لعنت بر کساني از بندگان خود فرستاد که اين دو خاصيت خاص الهي را بر خود مي بندند. سپس فرشتگان مقرب را در اين باره آزمايش کرد تا متواضع و متکبرشان مشخص گردد، پس فرمود: «اني خالق بشراً من طين فاذا سويته ونفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين، فسجدت الملائکة کلهم اجمعون الا ابليس؛ من بشر را از خاک آفريدم و پس از ساختن ، از روح خود در او دميدم. اکنون به او سجده ببريد. تمام فرشتگان سجده کردند به جز شيطان».

حميت و عصبيت شيطان را از سجده به آدم مانع شد؛ زيرا اصل خلقت خود را بالاتر مي دانست، پس دشمن خداست پيشواي متعصبان و پيشرو متکبران، آنکه اساس تعصب را او بنا نهاد و در رداي عظمت با خدا منازعه کرد و لباس عز و کبريا پوشيد و خلعت خضوع و تذلل را از تن به در آورد».

[صفحه 28]

«آيا نمي بينيد چگونه خدايش خوار کرد و از بلند پروازيش به زير آورد. در دنيايش ملعون قرار داد و در آخرت آتش براي او مهيا کرد؟»

«اگر خداوند اراده مي کرد، آدم را از چنان نوري مي آفريد که روشني جمالش چشم را خيره و عقل را شيفته کند و بوي خوشش مشام جهانيان را معطر سازد، لکن اگر چنين مي کرد، همه گردنها را مقابل او کج مي گرفتند و در جلال و جمالش خاضع مي شدند و در اين صورت ديگر جايي براي اختيار و امتحان نمي ماند و خاضع و گردنکش شناخته نمي شدند».

«اکنون از آنچه بر سر ابليس آمد عبرت بگيريد. عبادت شش هزار ساله اش- که کس نمي داند از سالهاي دنيا است يا عقبي- با يک ساعت تکبر ورزيدن از دست رفت. آيا کسي جرئت مي کند پس از واقعه ي ابليس همانند معصيت او را نسبت به خداوند مرتکب گردد؟ هرگز، زيرا خداي هيچ گاه بشري را که مرتکب همان گناه شده- که ملکي را از بهشت راند- به بهشت راه نمي دهد! حکم خداوند نسبت به اهل زمين و آسمان يکسان است و هرگز آنچه را که بر همه حرام کرده براي يک تن بخصوص جايز نمي شمارد».

«بر حذر باشيد اي بندگان خدا که به درد مسري شيطان گرفتار نشويد. بترسيد ابليستان به سوي خود نکشد و اعوان و انصار خود را براي جلب کردنتان نفرستد. پس به جان خودم قسم، کمان کشيده مترصد نشانه گرفتن شماست؛ چه، خودش گفته «رب بما اغويتني لازينن لهم في الارض ولاغوينهم اجمعين» از جاي نا ديده و دور به شما نشانه مي رود و در ظن خود صائب است؛ زيرا فرزندان حميت و برادران عصبيت و ميدان داران کبر و جاهليت او را تأييد و تصديق مي کنند و ظن صائب او را راست مي گردانند، تا آنجا که از بعض شما براي براه آوردن بعض ديگر کمک مي جويد و به اين ترتيب طمع او در شما قوت مي گيرد».

«روزهاي اوّل اگر اين نفوذ مخفي و نامرئي بود امروز کار به علن رسيده (يعني از وسوسه ي خاطر و بيخ گوشي کار به فرياد و تظاهر و حتي به قيام مسلحانه کشيده. م) سلطه ي ابليس بر شما مسلم شده، با سپاهيان خود به شما هجوم کرده، در درکات ذلت و ورطات کشتارتان کشانده، سر و دست و چشم و حلقتان را مجروح

[صفحه 29]

ساخته، به گيج گاهتان نشانه مي رود و با بيني مهار کرده به سوي آتشتان مي کشد».

«پس به اين صورت او براي دين و دنياي شما خطرناکتر و زيانبخش تر است تا آنهايي که دشمنيشان را به دل گرفته ايد و عليه شان اجتماع کرده ايد. آري دشمني و مبارزه را عليه شيطان به کار بريد. اوست که بر اصل و نسب شما مفاخره کرد و پدر شما را به چيزي نشمرد. اوست که راه شما را مي زند و شما را به سوي خود جلب مي کند (در تسليم به او و دشمني با برادرانتان جز ذلت و مرگ و بلا چيزي عايدتان نخواهد شد.)

«پس خاموش کنيد آتش تعصب جاهلانه و کينه هاي جاهليت را که در دلهاتان خانه کرده است، چه اين حميتهاي جاهلي در مسلمان از جمله مخاطرات ابليس و نخوت و کبرياي اوست. خضوع و تواضع را بر سر بگيريد و خود فروشي و تکبر را زير پا بيندازيد. گردن فرازي را فراموش کنيد وفروتني را سلاح خود قرار دهيد تا به وسيله ي آن بتوانيد با شيطان و لشکريان او که در هر قوم و ملتي يافت مي شوند نبرد کنيد».


صفحه 28، 29.