روشن بيني چيست؟















روشن بيني چيست؟



«روشن بيني» عبارت است از اين که انسان واقعيتها را ديده و در شناخت راه و مقصد و نيز در شناخت دشمن و نحوه برخورد با او زيرکي داشته باشد روشن بيني و زيرکي آن است که انسان آنچنان هشيار باشد که کلاه سرش نرود و در دام مکر و حيله مکاران نيفتد؛ و اين ويژگي مؤمن است:

نبي گرامي اسلام(ص) فرمود: «المؤمن کيّس فطن، حذر».[1] .

مؤمن زيرک، هشيار و محتاط است (در برخوردها بي گدار به آب نمي زند)

امام صادق(ع) فرمود:

«المؤمن حسن المعونة، خفيف المؤونة، جيّد التدبير لمعيشته لايلسع من جحر مرّتين».[2] .

مؤمن ياور خوبي (نسبت به مردم) است، هزينه زندگي اش سبک است، براي زندگي اش برنامه ريزي خوب دارد و از يک سوراخ دو بار گزيده نمي شود.

از روشن بيني و زيرکي در روايات تعبير به «فطنة» و «کياست» و «ذکاء» و «دهاء» شده است.

نقطه مقابل اين ارزش، مکر و حيله است که در روايات از آن با تعابير مختلفي همانند «مکر، کيد، غدر، و...» ياد شده است تفاوت ماهوي اين دو در اين است که زيرک تلاش مي کند تا کلاه سرش نرود اما مکّار تلاش مي کند تا کلاه سر مردم بگذارد «ببين تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟».

روايات اسلامي اين رذيله اخلاقي را به شدّت نکوهش نموده و آن را نشانه پستي و ناجوانمردي معرفي کرده و از ساحت مؤمنان به دورش دانسته اند. نبي گرامي اسلام(ص) فرمود:

«ليس منّا من ماکر مسلما».[3] .

از ما نيست کسي که با مسلماني از در مکر و حيله وارد شود.

و نيز فرمود:

«ملعون من ضارّ مؤمنا أو مکر به».[4] .

از رحمت خداوند به دور است آن کس که به مؤمني ضرر بزند يا با او از راه حيله و مکر وارد شود.

نيز فرمود:

«من کان مسلما فلايمکر و لايخدع فانّي سمعت جبرئيل يقول ان المکر والخديعة في النّار».[5] .

آن کس که مسلمان است اهل مکر و خدعه نيست، زيرا من از جبرئيل شنيدم که مکر و خدعه در آتش است (اهل مکر و خدعه جهنّمي هستند)

ليکن برخي به اشتباه حقّه بازي و فريب را زرنگي و زيرکي مي دانند.

حيله گران مکار و پيمان شکنان در عرصه سياست را سياستمداران لايقي مي شناسند. بر عکس، پايبندان به اصول و ارزش ها را افرادي ساده انديش و خام و بي تجربه مي دانند!!

امام علي(ع) اين نوع تفکّر را يک مصيبت مي داند و مي فرمايد:

«و لقد اصبحنا في زمان قد اتّخذ اهله الغدر کيسا و نسبهم اهل الجهل فيه الي حسن الحيلة ما لهم قاتلهم الله قد يري الحوّل القلّب وجه الحيلة و دونها مانع من امرالله و نهيه فيدعها رأي عين بعد القدرة عليها و ينتهز فرصتها من لا حريجة له في الدين».[6] .

ما در زماني زندگي مي کنيم که بيشتر مردمش حيله و نيرنگ را زيرکي مي پندارند! و نادانان چنين مردمي را اهل تدبير مي خوانند! اينان را چه مي شود؟

خدا آنان را بکشد! گاه شخصي که آگاهي و تجربه و قدرت کافي دارد و طريق مکر و حيله را خوب مي داند به خاطر فرمان الهي و نهي او آشکارا آن را رها مي سازد؛ ولي آن کس که از گناه و مخالفت با فرمان دين پروايي ندارد از فرصتي که پيش آمده استفاده مي کند (و دست به کارهاي خلافي مي زند که در نظر ساده انديشان تدبير و سياست است.)

آري همين سوء برداشت سبب شده بود که مردمان امام علي(ع) را بي سياست بخوانند و معاويه را سياستمدار!!!

حضرت فرمود:

«والله ما معاويه بادهي منّي ولکنّه يغدر و يفجر و لولا کراهية الغدر لکنت من ادهي النّاس».

به خدا قسم معاويه از من زيرک تر نيست، لکن او به نيرنگ متوسل شده و مرتکب گناه مي شود، اگر نيرنگ و پيمان شکني را ناخوش نمي داشتم، من زيرک ترين مردم بودم.

سپس فرمود:

«ولکن کلّ غدرة فجرة و کلّ فجرة کفَرة و لکلّ غادر لواء يعرف به يوم القيامة».

ولي هر پيمان شکني گنهکار (و هر نيرنگي گناه است) و هر گنهکاري نافرمان است (و هر گناهي نوعي کفر است) و در روز قيامت هر حيله گري پرچمي دارد که بدان شناخته مي گردد.

آن گاه امام علي(ع) تفسير درست زيرکي را که متبلور در شخصيت بزرگش بود چنين بيان فرمود:

«واللّه ما استغفل بالمکيدة ولا استغمز بالشديدة».

به خدا سوگند مکر و خدعه مرا غافلگير نمي کند و در سختيها ناتوان نمي شوم.

برخي از جلوه هاي روشن بيني در سيره امام علي(ع) سراسر زندگي مولا يکپارچه روشن بيني است، سبقت حضرت در ايمان، سبقت حضرت در نماز، پيشگام بودن مولا در فداکاري در راه دين، فداکاري حضرت در ليلة المبيت، رزم بي امان حضرت در جنگ هاي دوره پيامبر(ص)، دست ردّ بر سينه فرصت طلبان زدن، فرصت طلباني که به اسم حمايت از امام علي(ع) در پي آن بودند که خود به نوايي برسند. تلاش معقول براي بازگرداندن آب از جوي رفته و احقاق حقّ غصب شده، سکوت به موقع و موضع وحدت بخش حضرت در دوره 25 ساله سکوت، پذيرش خلافت در جمع باشکوه مردم و بيعت بي سابقه مردم با حضرت و... و... جلوه هايي از صدها جلوه روشن بيني امام علي(ع) است (اين مباحث را در کتاب سيري در سيره سياسي امام علي(ع) که مجموعه مقالاتي است که در همين مجلّه چاپ شده آورده ايم)

امّا جلوه اي از روشن بيني که خود حضرت بر آن تأکيد مي ورزد و آن را از افتخارات خود برمي شمرد، برخورد با آناني است که در پوشش دين به جنگ با حضرت آمده بودند، برخورد با کساني که با شعارهاي جذّاب و فريبنده مردم ساده لوح را گرد آورده و به جنگ با حضرت آمده بودند. حضرت هشياري خود را در برابر توطئه ها چنين ترسيم مي فرمايد:

«واللّه لا اکون کالضبع تنام علي طول اللدم حتّي يصل اليها طالبها و يختلها راصدها».[7] .

به خدا سوگند، از آگاهي لازم برخوردار بوده و هرگز غافلگير نمي شوم تا دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند.

امام علي(ع) در اين سخن با استفاده از يک ضرب المثل، هشياري خود را بيان کرده است، و آن ضرب المثل در مورد کفتار است. معروف است که کفتار حيوان ابلهي است و به آساني مي توان او را شکار کرد به اين ترتيب که صيّاد آهسته با ته پاي خود يا قطعه سنگ يا يک چوب دستي به در لانه کفتار مي زند، او به خواب مي رود! سپس او را به راحتي صيد مي کنند.

اين سخن را حضرت به وقتي فرمود که به آن جناب پيشنهاد شد که کاري به طلحه و زبير نداشته باشد و آنها را تعقيب نکند، امّا حضرت با اين سخن هشياري خود را ابراز نموده و اعلام مي کند که دست روي دست گذاشتن در برابر توطئه و توطئه گران، ابلهي و ساده لوحي است.

به اين دليل که در پس توطئه ناکثين که در رأس آنان طلحه و زبير قرار داشتند، معاويه ايستاده بود! او قصد داشت با تسلط اين دو بر بصره و کوفه با آنها بيعت کند و در شام از مردم براي آنان بيعت بگيرد، و به اين ترتيب بخش هاي عمده از جهان اسلام در اختيار جاه طلبان پيمان شکن قرار مي گرفت و تنها مدينه در دست علي(ع) باقي مي ماند!!

لذا حضرت با جدّيت فوق العاده اي با اين توطئه برخورد نمود! همين استراتژي امام نشان روشن بيني مولا علي(ع) و آگاهي ايشان از عمق فاجعه است:

حضرت در رابطه با توطئه ناکثين فرمود:

«ألا و انّ الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله و انّ معي لبصيرتي ما لبّست علي نفسي و لا لُبّس عليّ و ايم الله لافرطنّ لهم حوضا انا ماتحه لايصدرون عنه و لا يعودون اليه».[8] .

آگاه باشيد که شيطان حزب خود را گرد آورده و سواره و پياده هاي لشگرش را فراخوانده است، ولي من آگاهي و بصيرت خود را همراه دارم، نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه ديگري بر من مشتبه ساخته، به خدا سوگند، گردابي براي آنان فراهم سازم که جز من کسي نتواند آن را چاره کند هرگز از آن بيرون نمي آيند (و آن عدّه که از آن بگريزند هرگز به سوي آن باز نمي گردند) و قدم نهادن در چنين صحنه هايي را فراموش مي کنند!

همچنين حضرت در رابطه با توطئه قاسطين (معاويه و يارانش) آن چنان مصمم است که ترک نبرد با آنان را مساوي با کفر مي داند:

«و لقد ضربت انف هذا الامر و عينه و قلّبت ظهره و بطنه فلم ارلي الاّ القتال او الکفر بما جاء محمّد صلّي الله عليه و آله...»[9] .

من همه جوانب اين کار (نبرد با قاسطين) را بررسي کرده ام و برون و درون آن را زير و رو نموده ام، اما براي خود بيش از دو راه نديده ام يا جنگ با اينان يا کافر شدن به آنچه محمد(ص) آورده است.

و نمونه هاي روشن بيني حضرت در اين جنگ فراوان است، به ياري خداوند در سلسله مقالاتي که پيرامون اين نبرد مولا در همين مجلّه خواهيم داشت آن را پي خواهيم گرفت. ان شاء الله.

حضرت برخورد با فتنه خوارج را نيز از افتخارات خويش مي شمرد:

«أيها الناس فانّي فقأت عين الفتنة و لم يکن ليتجري ء عليها احد غيري».

مردم! اين من بودم که چشم فتنه را درآوردم؛ و جز من کسي را جرأت بر اين کار نبود.

و به حق برخورد با خوارج بصيرت مولا علي(ع) را مي خواست، کساني که از فرط عبادت پيشاني شان پينه بسته بود!! اهل نماز شب بودند، ليکن بصيرت نداشتند و بي بصيرتي شان آنها را به دام نبرد با مولا علي(ع) کشانده بود و تلاش هاي فراوان امام براي آگاهي بخشيدن به آنها، در تعداد زيادي از آنان مؤثر افتاد، اما تعدادي از آنان همچنان بر انحراف خود اصرار ورزيده لجاجت مي کردند، سرانجام نيز با امام حق ـ علي(ع) ـ جنگيدند و خود را جهنمي ساختند.

از اين کلمات مولا علي(ع) استفاده مي شود که بارزترين جلوه روشن بيني، شناخت دشمن در چهره هاي مختلف و موضعگيري در برابر اوست.









  1. مجموعه ورام، ص297.
  2. الکافي، ج2، ص241.
  3. ثواب الاعمال، ج1، ص320.
  4. ميزان الحکمة، ج7، ص2913.
  5. ميزان الحکمة، ج7، ص2913.
  6. نهج البلاغه، خطبه 41.
  7. نهج البلاغه، خطبه 200.
  8. نهج البلاغه، خطبه6.
  9. نهج البلاغه، خطبه 10.