درود بر محمد












درود بر محمد



اي آنکه گسترانيده ها را از هم بگسترانيدي و پيچيده ها را در هم بپيچيدي؟

سپهر برين را بدين بلندي بر افراشتي و گوي زمين را در فضايي ساده و سبک معلق

[صفحه 10]

گذاشتي.

در سينه هاي تاريک چراغ قلب بر افروختي و در غمکده ي دلها فروغ عشق فرو تافتي و آنجا را که از شادي و شادابي تهي بود شاد و شاداب ساختي.

الهي بهترين و پاکترين و عالي ترين درود خود را به همراهي برکتهاي آسمان و رحمتهاي ملکوت بر جان مقدّس محمد فروفرست و نام وي را بيش از هر چه بلند است بلند و گرامي دار.

خداوندا! محمد براي تو بنده اي پرهيزگار و وروشندل بود. تو را براستي و صميميت پرستش کرد و مردم را بدرستي و عفاف دعوت فرمود.

محمد واپسين فرستادگان آسماني و بزرگترين پيشوايان معارف و مکارم در زمين باشد.

خداوندا! محمد مشکلات ناگشوده را در زندگي بشر بگشود و پرده ي فريب و تزوير را از جمال دلاراي حقيقت فروکشيد.

با منطق حق، حق را آشکار ساخت و با نيروي ايمان بنيان ناحق را در هم شکست.

فريادهاي گمراه کننده را در گلوي فرياد کش به هم فشرد و صلاي نيکوکاري و نيک انديشي به محيطي که جز تباهي و زشتي عادتي نداشت در انداخت.

آنچنان که از سوي تو فرمان داشت فرمان برد و بدانچه پسنديده و معقول و مطلوب بود فرمان داد.

خداوندا! صلوات و درود ما بر قلب بزرگ و وسيع محمد باد که جز رضاي تو آرزو نکرد و جز خشنودي تو آرزويي بخويش راه نداد.

يک دم از هدف خود غفلت نمي ورزيد. هميشه به سوي هدف خود مي رفت؛ زيرا بر ايمان و اراده ي خود استوار بود و به خود اعتماد داشت.

اسرار ترا در سينه ي پهناور خويش با منتهاي امانت نگاه مي داشت و به هنگام فرصت آن اسرار گرانمايه را با دوستان تو که صاحبان ديده ي دل بودند محرمانه فرو مي گذاشت.

پيمان تو را با رشته ي قلب و ريشه ي جانش به هم پيچيده و با هم بافته بود و آنچنان اين پيمان استوار بسته شده بود که گذشت روزگار با حوادث سنگين و سياه خود نتوانست در آن بستگي و پيوستگي شکستي دراندازد.

[صفحه 11]

کوشش کرد و برپشتکار خويش بيفزود تا آنگاه که «اوري قبس القابس واضأ الطريق للخابط» تا اينکه شعله هاي ديو افروز، يکي به دنبال ديگري فرو مردند و به خاطر هدايت گمراهان اين شمع جاويدان را روشن ساخت و شاهراه حقيقت را دور از پيچ وخم کوچه هاي باطل بروي رهروان باز فرمود.

گمگشتگان اين کاروان که از دور مشعل هدايت را بر افروخته و پرچم علم و اخلاق را بر افراشته ديدند پيش تاختند و کار از پيش بردند.

آن دلها که سالها در زاويه ي خموش غفلت و جهل غنوده بودند و جز سياهي و تباهي محرمي نداشتند يک باره زنده شدند، بيدار شدند و يک باره به جنب وجوش در افتادند و سر از روزنه ي ديده بر کشيده به تماشاي محبوب محو شدند.

خداوندا! بر محمد آفرين باد که مارا به دانش و فضيلت رهبري فرمود و بهشت عشق و عفاف را در همين دنيا بروي ما گشود.

محمد، اي خداي من! گنجور گنجينه ي اسرار تو بود، وي از اين گنج با منتهاي امانت و احترام پاس مي داد.

محمد، اي پروردگار من! دوستان تو را دوست مي داشت و از دشمنان تو سخت بيزار بود، و با دشمنان تو شب و روز جهاد مي کرد:

«فهو امينک المأمون و خازن علمک المخزون و شهيدک يوم الدين وبعيثک بالحق و رسولک الي الخلق».

در ميان آن جانهاي پاک که دل از ملکوت دلکش آسمانها کنده و در ويران سراي زمين آشيان ساخته بودند تا با عفريت جهل و وحشت مبارزه کنند و ارواح سرگشته را راه آسمان بنمايند. جان نازنين محمد از همه سبکبالتر و بلند پروازتر بود که فرمان حق را به خلق و حاجات خلق را به حق باز مي گزاشت و واسطه ي فيض در فاصله ي آسمان و زمين بود.

خداوندا! بدانجا که عرش عالي مقام تو پايگاه دارد، رسول صفي و حبيب و مبعوث خود محمد را جاي ده و تا آنجا که نيکوييها و فضايل وسعت گيرد و انتها پذيرد، بر جان مقدّس او درود فرست.

الهي! چنين خواستي که وي پس از همه ي پيامبران پيام تو آورد و به دنبال هزاران

[صفحه 12]

سخنگوي آسماني سخنان تو باز گويد و آيات بيّنات تو را بر بندگان تو تلاوت کند.

پروردگارا! هم بدين ترتيب قرآن او را بر کتابهاي ديگر برتري و چيرگي بخش و مرام او را بر مرام ديگران پيروزمند ساز. مقرّر فرماي اي پروردگار متعال که در سر چشمه ي فيض مطلق، روح مطهر او از فيض نور و کمال کامياب شود و مواهب تو در باره ي وي تکميل گردد.

الهي! چنان کن که به روز رستاخيز بنده ي برگزيده و مصطفي و مجتباي تو محمد (ص) گواه بندگان تو باشد و گواهي او را که از صفاي ضمير و سپيدي قلب وي مايه گيرد بپذير.

خداوندا! مقدّر فرماي که آيات قرآن از حجّت جهانيان استوارتر و از منطق ارباب منطق و اصحاب استدلال قوي تر بماند.

اي پروردگار مهربان! بر ما منّت گذار و سعادت لقاي محمد را در جهان جاويدان به ما ارزاني دار تا در خوشها و خشنوديها بهشت قرين او باشيم و در حضرت او از تمتّع ها ولذّات آسماني کام جان برگيريم.

خداوندا! همي خواهيم که در اين جهان دين محمد علم افتخار ما و حصار پناه بخش ما باشد و در آن جهان با وي همسايه و همخانه باشيم و از آن آسايش و اطمينان که جان نازنين او را نوازش دهد بهره مند گرديم.

پروردگارا! گفتار ما بشنو و خواهش ما بپذير: لانک سميع مجيب.


صفحه 10، 11، 12.