ريشه هاي قيام بر ضدّ عثمان











ريشه هاي قيام بر ضدّ عثمان



ريشه ي اصلي قيام، علاقه و ارادت خاص عثمان به خاندان اموي بود. وي که خود شاخه اي از اين شجره بود، در راه تکريم و بزرگداشت اين خاندان پليد، علاوه بر زير پا گذاشتن کتاب و سنّت، از سيره ي دو خليفه ي پيشين نيز گام فراتر مي نهاد.

[صفحه 2]

او به داشتن چنين روحيه و گرايشي کاملاً معروف بود. هنگامي که خليفه ي دوّم اعضاي شورا را تعيين کرد در انتقاد از عثمان چنين گفت:

«گويا مي بينم که قريش تو را به زعامت برگزيده اند و تو سر انجام «بني اميّه» و«بني ابي معيط» را بر مردم مسلّط کرده اي و بيت المال را مخصوص آنها قرار داده اي. در آن موقع گروههاي خشمگين از عرب بر تو مي شورند و تو را در خانه ات مي کُشند».[1] .

بني اميّه که از روحيه ي عثمان آگاه بودند، پس از گزينش او از طريق شورا، دور او را گرفتند و چيزي نگذشت که مناصب و مقامات اسلامي ميان آنان تقسيم شد و جرأت آنان به حدّي رسيد که ابوسفيان به قبرستان اُحد رفت و قبر حمزه عمّ بزرگوار پيامبر اکرم (ص) را که در نبرد با ابوسفيان کشته شده بود زير لگد گرفت و گفت: «ابو يعلي، برخيز که آنچه بر سر آن مي جنگيديم به دست ما افتاد».

در نخستين روزهاي خلافت خليفه ي سوّم، اعضاي خانواده ي بني اميّه دور هم گرد آمدند و ابو سفيان رو به آنان کرد و گفت:

«اکنون که خلافت پس از قبيله هاي «تَيم» و «عَدي» به دست شما افتاده است، مواظب باشيد که از خاندان شما خارج نگردد و آن را همچون گوي دست به دست بگردانيد، که هدف از خلافت جز حکومت و زمامداري نيست و بهشت و دوزخ وجود ندارد».[2] .

از آنجا که انتشار اين سخن لطمه ي جبران ناپذيري بر حيثيت خليفه وارد مي ساخت، حاضران از افشاي اين رويداد خودداري کردند، امّا حقيقت سر انجام خود را نشان داد.

شايسه ي خليفه ي اسلامي اين بود که ابو سفيان را ادب کند و حدّ الهي در باره ي مرتد را در حقّ او جاري سازد، ولي متأسفانه نه تنها چنين نکرد، بلکه بارها ابو سفيان را مورد لطف خود قرار داد و غنايم بسياري به او بخشيد.


صفحه 2.








  1. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 187.
  2. الاستيعاب، ج 2، ص 690.