حقوق دولت (حاكم) بر افراد















حقوق دولت (حاکم) بر افراد



امام علي (ع) در خطبه ها وسخنان متعددي که درباره ي حق فرد بر دولت تاکيد کرده، در همان موارد ضمن اينکه حق را دو سويه شمرده است، به حقوق دولت بر فرد نيز اشاره مي کند. حقوق دولت بر فرد، در واقع تکاليف افراد نسبت به دولت به شمار مي رود.

اول : اين است که مردم بهخ بيعتب که با حاکم مي بندند وفادار بمانند: «حق من بر شما اين است که به بيعت وفا کنيد.»[1] دولت و حاکمي که بخواهد برنامه هايش را به موقع اجرا در بياورد، بايد از حمايت مردم برخوردار باشد. در صورتي که مردم به پيمان

[صفحه 9]

خويش با حاکم وفادرا نهمانند، دولت کارايي نخواهد داشت و از حاکم کاري ساخته نيست.

دوم : خيرخواهي و نيک خواهي مردم نسبت به حاکم و دولت در نهان و آشکار است: «و در نهان و آشکارا حق خيرخواهي ادا کنيد.»[2] اگر مردم آزادانه به حکومتي گردن نهند و خود را در حکومت سهيم بدانند، پشتيبان دولت خواهند بود و در دريغ نخواهند ورزيد. البته بيان انحراف و انتقاد از نابه ساماني ها و کاستي ها و در خواست اصلاح امور نيز در همين راستاست.

سوم : اجابت فراخواني دولت در مواردي است که مردم بدان فراخوانده شده اند: «چون شما را بخوانم بياييد.»[3] فراخواني دولت و درخواست همکاري آن، حيطه هاي مختلفي همچون سياسي، نظامي، فرهنگي، اقتصادي و... را در بر مي گيرد که مي بايست مردم به آن پاسخ دهند.

چهارم: چهارمين حق دولت بر فرد که در واقع پس از امر فراخواني اتفاق مي افتد اين است که فرمان حاکم اطاعت شود. زيرا کارايي دولت به اين خواهد بود که فرامين دولت به مرحله ي اجرا در بيايد: «و چون فرمان دهم بپذيريد و از عهده بر آييد.»[4] البته با توجه به ساز و کارهاي نظام هاي سياسي کنوني که قوانيني براي اداره ي جامعه به تصويب مي رسانند، مي توان گفت که اطاعت فرمان حاکم امروزه در قالب اطاعت از قوانين، معنا و مفهوم مي يابد. قوانيني که براي تنظيم امور جامعه از تصويب مجالس گذشته است و خير و صلاح مردم، ونه خير و صلاح حاکمان را در نظر دارد.

پنجم : اين است که مردم در انجام دادن کاري که صلاح آنان در آن است قصور و کوتاهي نورزند و خود را در راه حق به سختي افکنند: «و در آن چه صلاح است

[صفحه 10]

پاي پس مگذاريد و در سختي ها در شويد.»[5] .

ششم : اين است که حاکم در اثر زيادتي ثروتي که به وي مي رسد نسبت به مردم رفتارش تغيير نکند، بلکه بايد اين مساله باعث توجه بيش تر وي به مردم گردد:

بر والي است که اگر به زيادتي (از مال) رسيد يا نعمتي مخصوص وي گرديد، موجب دگرگوني او نشود و آن چه خدا از نعمت خويش نصيبش کرده و نزديکي وي بر بندگان خدا و مهرباني او به برادارنش بيفزايد.[6] .

هفتم : که در انديشه ي امام علي (ع) بسيار مهم است و بر آن تاکيد بسيار دارد، اين است که مردم به بيان حق بپردازند، گرچه تلخ باشد و حاکم مي بايست حقيقت را بپذيرد، هر چند براي وي دردناک و ناگوار باشد:

پس با من چنان که با سرکشان گويند، سخن مگوييد و چونان که با تيز خويان کنند از من کناره مجوييد و با ظاهرا آرايي آميزش مداريد و شنيدن حق را بر من سنگين مپنداريد و نخواهم مرا بزرگ انگاريد، چه آن کس که شنيدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وي دشوار بود، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق يا راي زدن در عدالت باز مايستيد که من نه برتر از آنم که خطا نکنم و نه در کار خويش از خطا ايمنم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفايت کند که از من بر آن تواناتر است.[7] .


صفحه 9، 10.








  1. نهج البلاغه، پيشين، خطبه ي 34، ص 36.
  2. نهج البلاغه، پيشين، خطبه ي 34، ص 36.
  3. نهج البلاغه، پيشين، خطبه ي 34، ص 36.
  4. نهج البلاغه، پيشين، خطبه ي 34، ص 36.
  5. نهج البلاغه، پيشين، نامه ي 50، ص 323.
  6. نهج البلاغه، پيشين، خطبه ي 50، ص 323.
  7. نهج البلاغه، پيشين، خطبه ي 216، ص 250.