نسبت حق و تكليف















نسبت حق و تکليف



هر حقي در برابر خود، تکليف و وظيفه اي خواهد داشت. در واقع سويه ي مقابل حق، تکليف و سويه ي مقابل تکليف، حق است. فرد در قبال با دولت حقوقي دارد که اين حقوق در واقع تکاليف و وظايف دولت به شمار مي رود و دولت نيز در برابر مردم حقوقي دارد که در واقع تکاليف و وظايف مردم خواهد بود. بنابراين از هر حقي، تکليفي سر بر خواهد آورد و از هر تکليفي، حقي به وجود خواهد آمد. بنابراين حقوقي متقابل بين فرد و دولت شکل خواهد گرفت.

امام علي (ع) ضمن اينکه حق را فراخ ترين و گسترده ترين چيزها به هنگام توصيف تنگ ميدان ترين امور به هنگام انصاف خواهي ذکر مي کند، به رابطه ي متقابل حقوق ميان حکمران و مردم اشاره مي کند و مي گويد:

اما بعد، همانا خدا بر شما براي من حقي قرار داد، چون حکمراني شما را به عهده ام نهاد و شما را نيز حق است بر من، همانند حق من که شما را است بر

[صفحه 2]

گردن. پس حق فراخ تر چيزها است که وصف آن گويند و مجال آن تنگ، اگر خواهند از يکديگر انصاف جويند.[1] .

آن گاه در کلامي ظريف اين نکته را مطرح مي سازد که هر کسي را که داراي حقي است و ار حق بهره مند و برخوردار است، ديگران نيز بر او حقي دارند و در واقع تکليفي بر دوش وي نهاده خواهد شد و تنها کسي که ديگران بر او حقي نخواهند داشت، خداي سبحان است:

کسي را حقي نيست جز که بر او نيز حقي است و بر او حقي نيست جز آنکه او را حقي بر ديگران است و اگر کسي را حقي بود که حقي بر او نبود، خداي سبحان است نه ديگري از آفريدگان، چه او را توانايي بر بندگان است و عدالت او نمايان است در هر چيز که قضاي او بر آن روان است و دگرگوني ها در آن نمايان. ليکن خدا حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده و پاداش آنان را در طاعت، دو چندان يا بيش تر نهاده. از در بخشندگي که او را است و افزون دهي که وي را سزا است.[2] .

بنابراين با توجه به کلام امام علي (ع)، هر کسي که نسبت به ديگران داراي حق و حقوقي است، ديگران نيز نسبت به او اداي حق و حقوقي خواهند بود. اين گونه نيست

[صفحه 3]

که افراد فقط داراي حق باشند و از مزايا و منافع آن بهره مند و برخوردار باشند، بلکه اين حق جريان دو سويه اي است که گاهي در جهت نفع يک شخص سير مي کند و گاهي نيز در جهت نفع فرد مقابل. پس هم دولت به عنوان يک نهاد حقوقي داراي حقوقي خواهد شد و هم افراد به عنوان شخصيت هاي حقيقي از حقوقي برخوردار مي شوند.


صفحه 2، 3.








  1. نهج البلاغه، ترجمه ي سيد جعفر شهيدي، چاپ نخست، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368، خطبه ي 216، ص 248. گفتني است تمامي منابع و ترجمه هاي مذکور از نهج البلاغه در اين مقاله از همين منبع خواهد بود.
  2. نهج البلاغه. خطبه ي 216، ص 248. آيت الله بهشتي در يک سخنراني، ضمن اشاره به اين خطبه آن را بسيار جالب مي داند و توصيه مي کند: «حتما هفته اي يک بار ترجمه ي اين خطبه را براي خود و زن و فرزندانتان بخوانيد.» وي در ادامه مي گويد: «امام با کمال لطافت در اين خطبه مي فرمايند اگر در دنيا حق يک طرفه اي وجود داشته باشد حق خدا بر مردم است و اين خدا است که به گردن ما حق دارد و ما را بر خدا حقي نيست، چرا که خدا از ما چيزي نگرفته ولي ما از او همه چيز گرفته ايم. با اين حال خداوند در رابطه ي ميان خود و مردم حق يک طرفه اي نخواست و گفت اگر حق خدا را ادا کردي من به تو پاداش چندين برابر عنايت مي کنم. پس در اينجا حق يک طرفه اصلا وجود ندارد. اين منطق اسلام است».

    بنگريد به: «بررسي و تحليلي از جهاد، عدالت، ليبراليسم، امامت» (مجموعه سخنراني هاي آيت الله سيد محمد حسيني بهشتي) تهران، ستاد برگزاري مراسم هفتم تير، بي تا، ص 119.