قضاوت و عدالت علي












قضاوت و عدالت علي



رسول - عليه السلام - بيامد و دعوي کرد که: من فرستاده اويم و او را همتا و انباز نيست. گفتند: گواه تو کيست بر آن که فرستاده اويي؟ گفت: بار خدايا! اين کافران از من گواه مي خواهند. گفت: من گواه توام، و يقول الذين کفروا لست مرسلا قل کفي بالله شهيدا بيني وبينکم.

گفتند: به يک گواه کار برنيايد، حق تعالي گفت: گواهي با من گواهي مي دهد که علم کتاب به نزديک اوست، و من عنده علم الکتاب، و آن پسر بوطالب است. مخالفان گفتند: جهودانند، و موافقان گفتند: آن است که جهودان از تيغ او بهري به دين درآمدند، و بهري به روي درآمدند و بهري جزيه پذيرفتند. بي انصاف مردي، تا گواي اوت نبايد گفتن، جهودي اختيار کردي، تا ولايت قضاي اوت نبايد گفتن جهودي اختيار کردي آن را که رسول اقضي خواند، خواجه را برگ نيست که به گواييش بدارد، گواي خداست بر تو، شئت ام آبيت گواي مقبول الشهاده و حاکمي نافذا الحکم.[1] )

و اگر داوود را در حکومت سلسله داد، اين را در حکمت گشايشي داد که هر حکمي که در اشکال سلسله بسته تر بودي به او [ علي عليه السلام] گشاده شدي، تا رسول-صلي الله عليه وآله- گفت او را: اقضاکم علي و صحابه گفتند: لا کانت معضلة لم يکن لها ابوالحسن در جهان مشکل مباد که نه آن را ابوالحسن باشد.[2] .

و در خبر است که در عهد عمر خطاب زني را پيش او آوردند که به شش ماه بار بنهاده بود و بر او دعوي کرد شوهر که کودک نه مراست به علت آن که به شش ماه وضع افتاده بود. عمر بفرمود تا زن را رجم کنند. اميرالمؤمنين علي گفت «عليه السلام » ان خاصمتک بکتاب الله خصمتک اگر اين زن به کتاب خداي با تو خصومت کند، تو را غلبه کند. گفت: چگونه؟ گفت: قال الله تعالي: و حمله و فصاله ثلثون شهرا... و قال: والوالدات يرضعن اولادهن حولين کاملين - آلايه. چون مدت رضاع به دو سال بنهند چنان که خداي تعالي نهاد، دو سال تمام بيست و چهار ماه باشد تا به سي ماه، شش ماه ماند که مدت حمل بوده باشد، عمر گفت: راست گفتي و بفرمود تا زن را رها کردند.[3] .









  1. همان، 4 / 228.
  2. همان، 3 / 385.
  3. همان، 11 / 188.